#تجربه_معلمی
#خاطرات_معلمی
#اتفاقات کلاسی۲
♦️دیروز سر کلاس دینی در کلاس اتفاق جالبی افتاد. دستگیرهِ درِ کلاس، ظاهرا مشکل داشت و من در جریان نبودم .
یکی از بچه ها به خاطر تهویه هوا، پنجره کلاس رو کمی باز کرد و باز شدن پنجره همان و ورود جریان هوا به کلاس همان و بسته شدنِ در کلاس که درست رو به روی پنجره بود، همااان😐
در، بسته شد و دیگه کلا باز نشد! ما ماندیم داخل کلاس، پشت درهای بسته😂😅
و اگر تلاش های همکارمون برا بازکردن نبود، شاگردان ما
تجری من عیونها الانهار می شدند و خالدین فیها در کلاس دینی می ماندند😂
و من زنگ نماز رو از دست میدادم😢
بالاخره تلاشهای بی کلید(😅) نتیجه داد و در باز شد😍 و من رفتم درست مثل همیشه، یکّه و تنها نمازم رو خوندم.
امروز با همون کلاس، درس داشتم و موضوع درسمون
فرجام کار بهشتیان و جهنمیان بود.
در توصیف بهشت بودیم که با شوخی گفتم بهشت جایی مثل کلاس دینی ماست😅
فقط کافیه واردش بشی، دیگه درش بسته است و خالدین فیها توش هستی😂😍
درست همین لحظه، برق ها قطع و مهتابی های کلاس خاموش شد و به دلیل ابری بودن هوا، فضا بشدت تاریک شد😅
گفتم قرار بود در ادامه درس، به توصیف جهنم هم برسیم ،ولی یه خرده زودتر رسیدیم🙊😅
جهنم هم یه فضایی مثل اینجاست، تاریک و بی نور و سوزان🔥🌑
وای به جهنمی که معلم دینی هم توش باشه🙊😱😅
( اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم)❗️
صدای خنده بچه ها کلاس رو پر کرد😂
➖🌹👇➖🌹👇➖🌹👇➖👇🌹➖👇
✔️
نکته: 👇👇👇
بدیهه گویی با اتفاقات غیر مترقبه کلاس و ارتباط دادن تمثیلی اونها با محتوای درس، کلاس رو جذاب و سرِ حال میکنه😍👌
♨️✍♨️✍♨️✍♨️✍♨️✍♨️✍♨️✍
✍
در انتظار رویش. از همکاران دینی
@baclassha