‌ 🔹«طوفان، قصیدۀ پرشوری است که در بحر رجز، نظم یک‌نواخت سکون را پریشان می‌کند.[…] و پرانتز لفظی بیگانه است و نشان اینکه بیگانگان برآنند تا حرف‌های طوفانی ما را در پرانتزهای تنگ خود بگنجانند.» 🔹کتاب «طوفان در پرانتز» به قلم قیصر امین‌پور دربرگیرندۀ نثرهایی‌ است که در بین سال‌های ۱۳۶۴-۱۳۵۹ نوشته شده است. معمولاً قیصر را با شعرهایش می‌شناسیم؛ اما او در این کتاب، به سراغ نثر رفته و انگار که آن را به شعر درآورده باشد. نثر کتاب، روان و ساده اما با معانی عمیق همراه است که برگرفته از اندیشه‌های دینی اوست. 🔹در نگاه قیصر‌ امین‌پور، انسان مانند قطرۀ آبی است که حیات خود را در پیوستن به دریا می‌بیند. اگر‌ به دریا نرسد می‌گندد و تمام می‌شود. او شیاطین عالم را مثل سنگی می‌بیند که در مسیر رود ایستاده‌اند و مانع پیوستن رودها به دریا می‌شوند. گاه ازین موانع به نحو نمادین از آتش هم یاد می‌کند. در نگاه قیصر تا وقتی که سنگ جلوی مسیر رود را گرفته، صحبت‌کردن از صلح، همان صحبت از رکود و گندیدن آب است. این نگاه در کتاب «طوفان در پرانتز» در بخش «آزمایش آتش» جلوه‌ می‌کند. 🔹عمده بخش‌های این کتاب قدیمی، هنوز زنده و گرمند و گویی حال و روز امروز ماست؛ امروزی که دعوای جنگ و صلح برقرار و حتی پررنگ‌تر است. 🔹در این فرسته، جملاتی از کتاب «طوفان در پرانتز» را گلچین کرده‌ایم که به نحو نمادین یا مستقیم به جنگ حق و باطل پرداخته است.