⚫ کار تمام شد، به معنا رسید. سید ابراهیم رئیسی، خلاف عادت بود. همان زمان که دست ما از یک کاندید مورد توافق عام خالی بود و او از نقطه‌ای غیرمنتظره، از اقصی المدینه، پا به میان گذاشت بگیر تا همین الان. سخن تیز و برنده می‌خواستیم، نمی‌زد. همین گهگاه اشتباهات لپی‌ سخنرانی‌هایش مارا شاکی می‌کرد. گاه از اینکه به مناظره برود تردید و واهمه داشتیم. تیکه نمی‌انداخت، غوغای کلامی نداشت. گهگاه می‌گفتیم مرد این کار نیست. و اکنون شاید بهتر باشد که بگوییم اصلا اینگونه زندگی نکرده بود. دکور نمی‌ساخت، نمایش قدرت و سیاست نمی‌داد. گلایه میکردیم که «چرا سیاست‌ورزی نمی‌کنی؟» نمی‌شود از این گلایه‌ها برگشت و اگر هنوز در دنیای ما بود، این گلایه ها چندان بیراه نبود. اما او نیست. رفت و زنده شد. فعلش و عادت خاصش زنده شد. الان می‌پرسیم چگونه در بالابلندای سیاست، آنجا که خواهی نخواهی در معرض و در موقف نمایش قرار داری، نمایش نداد و بازی نکرد؟ چقدر خلاف عادت بود. او رفته؛ و ما با قلبی که لای انگشتان حکمت الهی، سخت فشرده می‌شود، در حال مرور خوبی‌های اوییم. ما در ادای واژه‌ها از دهان او گیر کرده بودیم، او ولی به یکباره بدون استمداد از هر واژه‌ای، معنا ساخت. الان با عادتی جدید یا به عبارت بهتر، با عهدی تجدید شده روبروییم. همین است که همه با هم، ناخودآگاه این روزها را به رجایی و بهشتی ارجاع میدهیم. قاصد رود از پارس به کشتی به خراسان گر چشم من اندر عقبش سیل براند ⚫️آماج _ باقری / @bagheri_amaaj