ادامه👇
🔻ایام انتخابات است و ما بار دیگر در موقع «دعوت» قرار داریم. گزینههای ناب و بیمانندی داشتیم و امروز اما یکی از آنها نماینده ماست، سعید جلیلی؛ سعید جلیلی به هر صورت انتخاب ماست. جلیلی را انتخاب خواهیم کرد اما کدام اسطوره را به مدد او احیا خواهیم کرد؟ کدام روح را به بهانه او به تاریخ خود دعوت میکنیم؟
🔻در جستجوی قهرمان
میدانیم جلیلی تنهاست؛ میدانیم مطلوب کهنهکارهای قدرت نیست و البته منفور کهنهکاران ثروت و سرمایه است. میدانیم عموم، چه در داخل چه در خارج او را به رسته نظامیان و پاسداران نزدیک میدانند و در عین حال میدانیم که گزینه مطلوب سران آن نیست. میدانیم که زحمت نشانداری از جمهوری اسلامی و ملامتهای آن در جامعه را به دوش میکشد اما هیچ نهاد و سازوکار قدرتمندی در جمهوری اسلامی نیست که او را خوش بدارد.
🔻میدانیم در روزگاری که سیاستمداران روزمره را تبلیغ میکنند، او افق دارد. در ایران ایستاده و از همینجا به آخر صفوف دشمن ایران نگاه میکند. قلب فتنه آماج اوست و سازشگران این روحیهاش را آماج میکنند. از ارزشهای روشن او ضدارزش میسازند و بیچیزی خود را به مدد غیریت با او، تا حدی که برای فریب خلق مکفی باشد، چاره میکنند.
میدانیم که وحید است. اول شخص مفرد مخاطره و هزینه است. زمینی از خطر و جنجال هست که وجب به وجب آن را عوامفریبی، ترس و جهل مینگذاری کرده و جلیلی بیمحابا به سوی مرکز آن زمین گام میکوبد. او یک پا به نشانه همین برای کسانی که کمتر میبینند در میدان جا گذاشته و کوهی از آبرو را نیز برای آنها که میبینند خرج کرده است.
🔻او در غبار، تنها ایستاده است. روی همان نقطه و خاکی که احمد متوسلیان ایستاده بود.
متوسلیان را نیز کسی نمیخواست. به قول خودشان«دندان کرم خوردهای بود که کندند و دور انداختند». تنها بود. عزیز مردم تحت فرمانش بود و منفور فرماندهانش. او فشنگهای فاکتور شده برای یک عملیات را میشمرد و از سپاه بازخواست میکرد.
همه در حال سبک سنگین کردن معامله فاو و آبادان و چه و چه اند. و دشمن را همینی میدانند که روبرویشان ایستاده است. در حال ارزیابی اینند که جلوی بعثی عراقی تا کجا میتوان جنگید؛ او سلاح برداشته و به ماورای عراق و شام رفته است. پرتو پر فروغ شجاعت و غیرت متوسلیان، شعله شمع و لحظه جرقه خیلیها رابه چشم نمیآورد.
🔻قلهها و گردنهها به ضرب طرح و خِرَد او باز میشد. پای لنگ بزرگترها، در جنگیدن و پنجه بر حلق دشمن گذاشتن، به اسب تیزپای عقل و خرد متوسلیان نمیرسید. ضرب آتش و تجهیزات هم جای تدبیر احمد را پر نکرد؛ وهمین بود که بعد از او، اینها دیگر پیروزی نداشتند و زمینی از دشمن نگرفتند. این عجز در بین آنها جز با تراشیدن دشنام «بیعقلی، تند مزاجی و عجولی» برای احمد، چاره نمیشد.
🔻احمد متوسلیان، متفاوت بود و متفاوت ماند. او شهید نشد، بلکه رفت. نه اینکه مفقودالاثر شده باشد، رفت. و نه اینکه الان اسیر باشد، بلکه رفت. هنوز کسی نتوانسته خط آخر زندگینامه او را بنویسد. او شهیدی نیست که مقبرهای داشته باشد تا بر پای آن حاضر شویم و فاتحهای بخوانیم. هر کس که دنبال مزاری از احمد است، باید بگردد. گویی نمرده و هنوز ایستاده است. منتها در غبار. باید گشت و در پی او رفت. متوسلیان ما را در موقعیت کنکاش دائم قرار داد. و الان، آنجایی هستیم که میتوانیم او را دعوت کنیم. یکی شبیه او را فرابخوانیم و تا حدی درک کنیم زندگی با متوسلیان را.
⚪️
@bagheri_amaaj