🔅 ✍ غرور نداشته باش 🔹موش کوچکی، مهار شتری را در دست گرفته به جلو می‌کشید و به خود می‌بالید که این منم که شتر را می‌کشم. شتر با چالاکی در پی او می‌رفت. 🔸در این اثنا شتر به اندیشه غرورآمیز موش پی برد. پیش خود گفت: فعلا سرخوشی کن تا به موقعش تو را به خودت بشناسانم و رسوا کنم. 🔹همین طور که می‌رفتند، به جوی بزرگی رسیدند. موش که توان گذر از آن رودخانه را نداشت، بر جای ایستاد و تکان نخورد. 🔸شتر رو به موش کرد و گفت: برای چه ایستاده‌ای؟! مردانه گام بردار و به جلو برو. آخر تو پیشاهنگ و جلودار منی. 🔹موش گفت: این آب خیلی عمیق است. من می‌ترسم غرق شوم. 🔸شتر گفت: ببینم چقدر عمق دارد. 🔹و سپس با سرعت پایش را در آب نهاد و گفت: این که تا زانوی من است. چرا تو می‌ترسی و ایستاده‌ای؟! 🔸موش پاسخ داد: زانوی من کجا و زانوی تو کجا؟ این رودخانه برای تو مورچه و برای من اژدهاست. اگر آب تا زانوی توست، صد گز از سر من می‌گذرد. توبه کردم، مرا از این آب عبور بده. 🔹شتر جواب داد: بیا روی کوهانم بنشین، من صدهاهزار چون تو را می‌توانم از اینجا بگذرانم. 🔸غرور به خود راه نده. ابتدا پیروی کن، شاگردی کن، مرید باش، گوش کن تا زبانت باز شود، آنگاه زبان گشا و آن هم نخست به‌صورت پرسش و فروتنانه و در همه حال معنی و باطن موضوع و مطلب را بنگر تا به معرفت حقیقی برسی. 💡در جورینو.، اخبار و سرگرمی را جوری نو ببینید...💯 🔵@BaharestanSalam