🏴
#لبیک_یا_حسین
🔲 منزل ششم
السلام علی اولاد الحسین
«ولله العزة ولرسوله وللمؤمنین»
در میان دریای معرفت حسینی هر لحظه تشنه ترِ فهمیدن میشوم. راوی عاشورا اوج که میگیرد، من در میان هقهق و بارش تند چشمهایم و تاریکی مجلس، به یکباره خودم را در وسط معرکه میبینم.
به هر کجا چشم میاندازم علی را میبینم...
اولْ علی، آخرْ علی
علیِ اول، اولِ تجسم عزت و مباهات میشود و علیِ آخر، آخرِ...
ابراهیم، بیا و ببین تجسم عشق را...
که اسماعیلِ حسین، خود لباس قربانی به تن کرده، اذن میطلبد.
هرگاه خواستند سیمای اوج معرفت به حق امامت و ولایت را که با سینهای صاف و نشاطی در دل به مقابله با باطل به پا خواسته تصویر کنند، بگو نقش علی اکبر را بزنند...
روزگاری دلتنگ شمیم محمدی باشی و باز عطر آن در خانهات چشم بگشاید و تسکینی باشد بر ثانیههای فراق...
آنگاه تا جان به کف، اذن بطلبد، بدون ذرهای تعلل، رخصت دهی؟!
آه... حسین جان، این نگاه بدرقهگرانه و سرشار از حسرت تو پشت سر علی، برای تنگ شدن دنیا برایم کافی است...
تکهای از خورشید، به وسط میدان رسیده؛
همهمهای به پا میخیزد: پیغمبر آمده؟
غلظت تاریکی، چشمها را کور میکند. غیظ از علی بر سینههاشان سنگینی میکند و تقلایی برای نفس کشیدن...
- او علی است...
خواستند هیچ از علی نباشد، نه نامی، نه حتی نشانی...
اما غافل از آنکه آیینه اگر بشکند، باز آیینه است و بیانگر حقیقت...
و حالا به هر کجای این صحرا که نظر میکنم علی را میبینم... چونان تسبیحی که نخ آن پاره شده است...
علی،علی...
#ادبستان
🔆 با خورشید، آشنایی با ولایت فقیه و اندیشههای ولی
@BaKhorshid