دینِ عاشقانه یا سنّت‌های عادتی؟! ▫️هر عامل و محرکی مادامی که در درون انسان و در دل انسان رخنه نکند و مادامی که در آن راه پیدا نکند، نمی‌تواند او را به حرکت وادار کند. ▫️ می‌شود او را بغلطاند، می‌شود او را به زور بکشد ولی نمی‌شود او را راه ببرد! ▫️ حتی خدا مادامی که در دل من راه پیدا نکند و عشقش در من ننشیند، نمی‌تواند محرک من باشد، اکراه و غلطاندن ثمری ندارد و نتیجه‌ای ندارد. ▫️محرک‌ها مادامی که در دل انسان نیامده باشد، شناختشان و سپس عشقشان در آن جا نگرفته باشد، فقط انسان را می‌غلطاند و او را به جبر می‌کشد. ▫️دین به خاطر اینکه بتواند بار احکام‌ سنگین و نظام‌های وسیع را تحمل کند احتیاج به ریشه‌هایی دارد و احتیاج به زمینه‌هایی. ▫️این زمینه از تفکر شروع می‌شود، تفکر در انسان و در جهان و نقش انسان در جهان. ▫️ این بینش و این تفکر و این جهان بینی، ما را به عقیده‌هایی می‌رساند و این عقیده‌هاست که می‌تواند نظام‌ها و احکام را به تحقق برساند. ▫️ مادامی که این زمینه و این ریشه نباشد احکام دوام ندارد عادت و سنت خواهد بود و هیچ سنت و عادتی نمی‌تواند دوام بیاورد ناچار گرفتار ضد سنت‌ها می‌شود! ✍استاد علی صفایی حائری معروف به عین‌.صاد 📚 : | ص ۱۱ http://eitaa.com/bandegizendegi 🛑کپی و بازارسال مطلب بدون ذکر لینک کانال جایز نیست⛔️