چندی پیش قطعه کلیپی از جناب آقای دکتر خدایاری فرد ، منتشر شد که ظاهرا در جمع تعدادی از فرهیختگان شهر شیراز ارائه شده است. در آن بخش؛ ایشان به لزوم کنار گذاشتن چیزی که آن‌را می‌نامند تأکید می‌کند و به جمهوری اسلامی توصیه می‌کند به منظور حفظ جامعه لازم است این قانون برداشته شود و زنان به انتخاب خود با حجاب یا بدون حجاب در انظار ظاهر شوند! توجیه علمی ایشان برای این تجویز؛ لزوم «خود بودن» افراد است. ایشان می‌گویند: «کسی که بدون حجاب بیرون می‌آید و یا کسی که با حجاب ظاهر می‌شود این «خودش» است و این، برای سلامت روان اجتماع مفیدتر است. به‌جای اینکه خودمان را طوری تغییر دهیم و چیز دیگری از خودمان به نمایش بگذاریم... .» بعد به مسئولین توصیه می‌کنند «به‌عنوان یک نمونه آزمایشی بگذارید «حجاب اجباری» در شهر شیراز برداشته شود و هیچ کس هیچ فشاری را وارد نکند!» اما سوالی که پیش می‌آید این است که بازگویی سخنان فردریک نیچه و کارل یونگ در بیش از یکصد سال پیش در جامعه اروپا که 💢نتوانست درستی و کارآمدی خود را اثبات کند و حتی 💢نتوانست سلامت روان خود آنها را حفظ کند (به زندگینامه نیچه مراجعه کنید) الان دقیقا چه سودی برای جامعه ایرانی ما دارد؟ بله! آنچه ایشان به‌عنوان ایده روان‌شناختی خود در حال بیان بوده؛ و اصرار بر آن دارند «دقیقا» کلام نیچه؛ فیلسوف آلمانی و بعدها؛ یونگ؛ روان‌تحلیل‌گر سوئیسی در ضرورت «فردیت» و «خود بودن» جهت حفظ سلامت روان است؛ و تقریبا هیچ چیز جدیدی بدان اضافه نشده است! به مطالب ذیل توجه کنید👇 نیچه در یکی از آثار خود ادعا می‌کند سلامت روانی نه در گروه‌ها، بلکه در انسان‌های منحصربه‌فرد و برتر که شهامت «خود بودن» را دارند وجود دارد (Nietzsche 2003) و یونگ در کتاب «روابط بین ایگو و ناهشیار» (1928) نوشت «در نظر گرفتن کافی خصوصیات خود، بجای سرکوب آنها، برای عملکرد اجتماعیِ بهتر، مفیدتر است». یونگ اغلب از نیچه نقل می‌کرد که «آن چیزی شو که هستی!»: Become what you are! در چرایی تکرار تحلیل‌های شخصی (و نه یافته‌های علمیِ) این اندیشمندان توسط یک استاد ایرانی صحبتی نیست؛ امّا ای کاش، حال که قرار است جامعه اسلامی ما نسخه‌پیچ تجویزهای نیچه و یونگِ قرن نوزده اروپا شود؛ لااقل تمام ایده‌های آن‌ها، و نه صرفا بخشی از آن مورد توجه قرار می‌گرفت! و در جریان تبیین شخصیت آدمی سه مفهوم جمع‌گرایی، فردگرایی، و فردیت را از هم مجزا کرده‌اند. از نظر آن‌ها همراهی با گرایش‌ها و خواسته‌های جمعی (یعنی سازگاری با جامعه) همواره نمی‌تواند مفید و یا حتی اخلاقی باشد؛ بلکه لازم است فرد به تفرد یا فردیت خود توجه کرده یعنی به نیروها و انگیزه‌های درونی خود نیز توجه کند؛ نیروهایی که می‌تواند مثبت یا منفی باشد و به جای تلاش برای حذف یا ترکیب آنها، همچون یک بوم نقاشی، رنگ‌های مختلف را در کنار هم بپذیرد؛ امّا موضوع مهمی که بدان توجه کرده‌ (ولی استاد محترم آن را رها کرده) این است که در کنار این؛ فرد باید مراقب باشد گرفتار پدیده «فردگرایی» نشود! فردگرایی یعنی بی‌تفاوتی و تحقیر هنجارهای جامعه! از منظر یونگ بین فردیت و فردگرایی تفاوت وجود دارد: «فردگرایی به معنای تأکید و اهمیت دادن عمدی به برخی ویژگی‌های مفروض شخصی به جای ملاحظات و تعهدات جمعی است» (یونگ 1928: 267). یونگ می‌گوید ایده «خود بودن، منفرد بودن، یا فردیت باید چیزی را به نفع جامعه تولید کند و تا زمانی که هیچ ارزش مثبتی ایجاد نکند، به صورت یک حالتِ (رشد نایافته) باقی می‌ماند». از نظر او فرد به‌عنوان یک حد وسط بین خودیت و سازگاری با جامعه تلقی می‌شود، از این رو فرد نمی‌تواند از سازگاری با جامعه دست بکشد؛ زیرا طبق باور یونگ در دنیای روانی فرد، از قبل، یکسری عناصر جمعی (به‌عنوان کهن الگو) وجود دارند که امکان سازگاری با جامعه را فراهم می‌کند. آقای دکتر خدایاری عزیز! آنچه شما در حال ترویج آن هستید «فردگرایی» یونگ است و نه «فردیت یافتگی» او! تجویز کنار گذاشتن یعنی تشویق جامعه به زیر پا گذاشتن هنجارهای جامعه؛ یعنی سوق دادن افراد به و نه# تفرد ! یعنی اهمیت دادن به خواسته‌های خود و تحقیر هنجارهای اجتماع؛ نه پذیرش نیروهای متعدد در دنیای درون! تفرد روان‌شناختیِ یونگ قرار است فرد را به این مرحله برساند که ضعف‌ها را در کنار قوت‌های خود ببپذیرد؛ نه اینکه قوت‌های جامعه را زیرپا بگذارد! ای کاش لااقل همچون نیچه به مفاخر ایران زمین(حافظ و سعدی) توجه می‌کردید و مثل همیشه برای تداوم فرهنگ اصیل ایرانیِ خودمان تلاش می‌کردید! ✍️دکتر حمید رفیعی‌هنر؛ روان‌شناس و عضو هیئت علمی https://eitaa.com/bandegizendegi 🛑کپی و بازارسال مطلب بدون ذکر لینک کانال جایز نیست⛔️ یادتون نره🤗