باب دوم فصل سوم و چهارم برای انسان اگرچه قوا و جوارح بسیاری است ولیکن همه مطیع و فرمانبردار قوای چهارگانه اند و آنچه منشأ اثر و باعث نیک و بد صفات و خیر و شر ملکات است این چهار قوه اند. شأن قوه عقلیه و قوه وهمیه ادراک امور است ولیکن اولی ادراک کلیات می کند که آن را «عقل نظری و قوه عاقله» می نامند و دومی تصور جزییات و چون مبدا تحریک بدن در افعال جزیی است از این جهت آن را «عقل عملی یا عامله» می نامند. اما غضبیه مبدا حرکت بدن به سوی دفع امور «غیرملائمه»=ناسازگار و شهویه مبدا حرکت آن به سوی تحصیل امور ملائمه است. از تهذیب قوه عاقله صفت «حکمت» و از تهذیب قوه وهمیه ملکه «عدالت» و از تهذیب قوه غضبیه صفت«شجاعت» و از تهذیب قوه شهویه خلق«عفت» پیدا می شود. سایر صفات حسنه و اخلاق فاضله از این چهار صفت نشات میگیرد؛ همچنانکه «حکمت» منشأ فراست، حسن تدبیر ، توحید و ...است و «شجاعت» منشأ صبر، علو همت، حلم، وقار و... و «عفت» سبب سخاوت، حیا،امانت،گشاده رویی و ... می باشد. @banooyeab