سلام صبحتون سرشار از خیر و برکت روز بیست و هشتم و توسل به صحبت‌های پدر شهید: هیچگاه در این سال‌ها از مسوولیتش‌حرفی نـــزد، تنها می‌ گفــت من به قــرارگاه مـی‌روم. در سوریه از یکی از رزمندگان فاطمیون خواهش کردم تا بگوید پسر من کجاست که آن فرد گفت پسر شما فرمانده اطلاعات عملیات یکی از مناطق و مسوول آموزش رزمنده‌های سوری است که در زمینه‌های مختلف از جمله کار با دوربین‌های جی آی اس و غیره کار می‌کند. ⬅️ اینجا بود که فهمیدم چه کار می‌کند و من باید چشــم انتظار شهادتش باشــم. وقتی از حميد پرسیدم چند سال است در جبهه هستی وقت آن رسیده برگردی و در کشورت خدمت کنی گفت من سال‌ها درس خواندم، در سپاه آموزش‌های مختلف دیدم، به زبان عربی مسلط شدم که الان از آن استفاده کنم. من اگر به ایران بیایم خیلی از توانایی‌هایم آنجا کاربردی ندارد، مضاف بر اینکه در ایران خیلی‌ها هستند که جای من را پر کنند ولی اینجا هر کسـی نمی‌آید و نمی‌‎تـواند کار کـند. من اهل کار اداری نیستم، نمی‌تــوانم فـریاد و ضجــه‌ و کشتار مـــردم‌ مظلــوم‌ را ببینـــم و بشنوم بعد به‌ایران بیایم‌و راحت زندگی‌کنم. 😭 وقتی این صحبت‌ها را شنیـدم فهمیــدم تصمیمش را گرفته و با وجود نگرانی شدیدی که وجودم را فراگرفته‌ بود او را به‌خدا سپردم. 🌧 @baran_bash