#داستان_کوتاه
✍ علی جباری
هر بار که پدرم برنج جدیدی می خرید، مادرم پیمانه را کمتر از همیشه می گرفت .
می گفت طریقه ی طبخِ برنج ها، با هم فرق دارد، همه شان یک جور، دم نمی کشند، نمی شود طبقِ یک اصل و برنامه ، پیش رفت!
برای همین بود که بارِ اول، مقدارِ کمتری می پخت تا به قولی برایِ دفعاتِ بعدی پیمانه "دستش بیاید"، یا اگر خراب می شد، اسراف نکرده باشد !
👈آدم ها هم دقیقا همینند. قبل از اعتماد و بذلِ محبت، آن ها را خوب بشناسید.
👈از تنهاییِ تان، به هرکس و ناکس پناه نبرید!
نه هر آدمی لایقِ همنشینی است،
نه می شود با تمامِ آدم ها، یک جور تا کرد!
بعضی ها جنسشان از همان اولش خراب است و با هیچ اصل و منطقی اندازه ی باورهای شما قد نخواهند کشید ...
👈حواستان باشد؛ مبادا محبت و توجهِ خودتان را اسراف کنید !
#داستان
#تربیتی
✍ باران قلم 🌧
https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c