. بابا معتقد بود خمیر باید چند ساعت بماند تا خوب وَر بیاید و‌ پف کند. می‌گفت نان لطیف‌تر می‌شود. من هم همین کار را با تجربیات و نوشته‌هایم می‌کنم. می‌گذارم بمانند، از دهن بیوفتند، بیات شوند و بعد سراغشان می‌روم‌. آدمی‌زاد باید زندگی را در لحظه تجربه کند. بعد وقتی از آن تجربه فارغ شد. صندلی بگذارد و خودش و احساساتش را در آن تجربه ببیند. بالا و‌پایینش کند. به آن فکر کند، بسنجد و بعد راجع به آن موضوع حرف بزند. ما می‌توانیم بالافاصله بعد از تجربه‌هایمان آن‌ها را بنویسیم تا فراموش‌شان نکنیم اما حق انتشارشان را نداریم. حق نداریم تجربه‌مان را در بلندگو فریاد بزنیم. آن تجربه بی‌تامل و کال است. وقتی بیانش کنیم حیفش کرده‌ایم‌. هدرش داده‌ایم. مثلا کاش کارهای اشتباه بچه‌ها در مهمانی با چند روز فاصله به آن‌ها تذکر داده می‌شد یا زوجین با فاصله در مورد سوتفاهم‌هایشان حرف می‌زدند. یا اینکه انتشار متن‌ها،حرف‌ها،عکس و فیلم‌ها حداقل یک ماه بعد از کسب تجربه مجاز می‌بود. اگر از من بپرسند می‌گویم بیات‌نویس باشید. بگذارید همه‌چیز در زندگیتان کمی وَر بیاید بعد راجع به آن با دیگران حرف بزنید. چه بسا در همین فاصله گرفتن و تامل کردن دیگر لازم ندیدید خیلی از مسائل را با دیگران در میان بگذارید. خوبی‌اش این است که حالا اگر کسی از مادرم یا مادر همسرم بپرسد پنج تا از اختلافات و بحث‌هایی که بچه‌هایتان باهمدیگر داشتند را بگوید احتمالا آن‌ها چیزی برای گفتن نخواهند داشت. بی‌خبری برای من ارزشمند است. بابا می‌گفت خمیری که زیاد وَر بیاید و بماند برای برخی پختنش سخت می‌شود چون تمرین کافی ندارند. نان هم وقتی بماند بیات می‌شود. خوردن و‌ جویدن نان بیات قدرت می‌خواهد. شاید برای همین تاملات و آن صبوری و فاصله‌ی پی‌درپی به انسان این قدرت را می‌دهد که در بزنگاه‌ها بهتر عمل کند.چون بارها و بارها برای یک تجربه مکث و بیات شدن را تمرین کرده است. انگار ادب را آموخته است. بیات‌نویس باشید. بگذارید نان زندگی شما لطیف‌تر از بقیه باشد. پی‌نوشت: بیات‌نویسی اسمی‌است که من روی این کار گذاشتم شما هر اسمی دوست دارید رویش بگذارید تمام مطالب این صفحه پیرو این نظریه شخصی منتشر می‌شود. @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق