🏴🔥🏴🔥🏴🔥🏴 📖 منابع اهل سنت درباره حمله به خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ۱. ابوبکر بن ابی شیبه (۱۵۹- ۲۳۵) مؤلف کتاب «المصنّف» به سند صحیح: هنگامی که مردم با ابی بکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره می‌پرداختند و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد و گفت: ای دختر رسول خدا محبوب ترین فرد برای ما پدر توست و بعد از پدر تو خودت، ولی سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آن ها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتی علی و زبیر به خانه برگشتند. دختر پیامبر به علی و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود خانه را بر شما بسوزاند. به خدا سوگند آنچه را قسم خورده است انجام می‌دهد. ۲. احمد بن یحیی جابر بغدادی بلاذری ( متوفای ۲۷۰ ) مولف کتاب تاریخی «انساب الاشراف»: ابوبکر به دنبال علی فرستاد تا بیعت کند ولی علی از بیعت امتناع کرد. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد و با فاطمه در مقابل باب خانه رو به رو شد. فاطمه گفت: «ای فرزند خطاب می‌بینم درصدد سوزاندن خانه من هستی؟» عمر گفت: «بله این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است» ۳. عبدالله بن مسلم بن قتیبیه دینوری (۲۱۲ – ۲۷۶) تاریخ دان و ادیب بزرگ اهل سنت در کتابش «الامامه والسیاسه»: ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سر برتافتند و در خانه علی گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد. او به در خانه علی آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع کردند. در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: «به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش می‌زنم» مردی به عمر گفت: «ای اباحفص در این خانه دختر پیامبر است» گفت: باشد. ابن قتیبیه در دنباله این مطلب نوشته است (صفحه ۱۳): عمر به همراه گروهی به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند. هنگامی که فاطمه صدای آنان را شنید با صدای بلند گفت: «ای رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایی به ما از فرزند خطاب و ابی قحافه رسید» وقتی مردم که همراه عمر بودند صدای زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند ولی عمر با گروهی باقی ماند و علی را از خانه بیرون آوردند نزد ابی بکر بردند و به او گفتند: بیعت کن. علی گفت: «اگر بیعت نکنم چه می‌شود؟» گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست گردن تو را می‌زنیم... [ حضرت هارون -ع- به حضرت موسی -ع- گفت: قال ابن امّ ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی ... «۱۵۰ اعراف» ] ۴. تاریخ طبری: أتی عمر بن الخطاب منزل علی و فیه طلحه و الزبیر و رجال من المهاجرین فقال: «والله لاحرقن علیکم او لتخرجن الی بیعة» فخرج علیه الزبیر مصلتاً بالسیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فاخذوه. عمر بن خطاب به خانه علی آمد در حالی که گروهی از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وی رو به آنان کرد و گفت: «به خدا سوگند خانه را به آتش می‌کشم مگر اینکه برای بیعت بیرون بیایید» زبیر از خانه بیرون آمد در حالی که شمشیر کشیده بود، ناگهان پای او لغزید و شمشیر از دستش افتاد. در این موقع افراد دیگر بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند. بایع الناس و استشبتوا للبیعة و تخلف علی و الزبیر و اخترط الزبیر سیفه و قال اَعمدُه حتی یبایع علیَّ فبلغ ذلک ابابکر و عمر. فقال عمر: خذوا سیف الزبیر فاضربوا به الحجر . ۵. ابوالقاسم طبرانی (۲۶۰ – ۳۶۰) که ذهبی در میزان الاعتدال درباره او می‌گوید فردی معتبر است، در کتاب «المعجم الکبیر» درباره جناب ابوبکر در زمان مرگش می‌گوید: ابوبکر در هنگام مرگ اموری را آرزو می‌کرد: «اما الثلاث اللائی وددت انی لا افعلهن فوددت انی لم أکن اکشف بیت فاطمه و ترکته» ای کاش سه چیز را انجام نمی‌دادم... ای کاش هتک حرمت خانه فاطمه نمی‌کردم و آن را به حال خود واگذار می‌کردم. ۶. ابن عبدربه در عقد الفرید (متوفای ۴۶۳) از عبد الرحمن بن عوف نقل می‌کند: من در بیماری ابی بکر بر او وارد شدم تا از او عیادت کنم، او گفت، قال ابوبکر: «و ودت انی لم اکشف بیت فاطمه عن شیءٍ و ان کانوا اغلقوه علی الحرب» آرزو می‌کنم که ای کاش سه چیز را انجام نمی‌دادم... ای کاش خانه فاطمه را نمی‌گشودم هر چند آنان برای نبرد، در خانه را بسته بودند. 🔘 ادامه مطلب را در پست بعدی مطالعه نمایید... 📚برگرفته از کتاب 📌 بررسی و تحقیق درباره مقام و منزلت حضرت امام علی ابن ابی طالب علیه السلام ✍🏻 حضرت آیت الله وفسی 🆔 @bayyenat110