👈آیا جامعه شناسان بزرگ موفق بوده اند یا اصلا خواسته اند یک دوره با عینک سیاست و امنیت سعی در شوراندن معانی نفس الامری این چنینی در جامعه برای شکار آنها و تدوین علمی از این منظر داشته باشند؟!
👈اصلا میفهمند از چه حرف میزنیم؟! اگر هم گوشه ای را بیان کرده اند آیا به چنین معانی مهمی وزن دهی واقعی در مباحثشان داده اند؟!
🔹اینجاست که تفاوت سنخ تحلیل رهبر معظم انقلاب را با امثال این افراد بهتر متوجه میشویم! از اینجاست که از ضعف مفرط و فقر علمی اینها بهتر مطّلع میشویم! از اینجاست که میفهمیم تخصص گرایی نباید بهانه ای برای سرسپردگی به این متخصصینی شود که در واقع در اصل تخصص آنها شک جدی وجود دارد!
👈از اینجاست که میفهمیم چطور گاهی انسانهای عادی بهتر وقایع را تحلیل میکنند تا به اصطلاح دانشمندانمان!
⚪رفقا تعجّب نکنید اگر بگویم اینها نوعا عقلشان در چشمشان است! تا یک کودتا را به شکل محسوس نبینند چندان به نقش جنبه ی سیاسی در تحلیل وقایع اجتماعی در علمشان توجّه نمیکنند! تازه آن را هم میخواهد به شکل افراطی به بسترهای اجتماعی تأویل ببرند! تعجّب نکنید! چون چیزی جز این بلد نیست!
👈حالا یکی باید به اینها بگوید کودتا یکبار محسوس است و یکبار نامحسوس! کودتای نامحسوس یعنی نقش عوامل سیاسی پنهان در تحوّلات اجتماعی بدون اینکه به شکل محسوسی بیانجامد! باید بفهمند دیگر وقتی مجبور میشوند کودتای محسوس میکنند! پس حدس بزنند که کودتای نامحسوس خیلی نقش پر رنگی در حوادث اجتماعی باید داشته باشد! شتر تحلیلهایش را خیلی وقتها اینجا بخواباند!
👈بگذارید حاقّ مطلب را خیلی پوس کنده و لُری برایتان بگویم؛ قدرش را بدانید:
🔻«هنر این دانشمندان علوم انسانی معمولا بافتن انشائی بر اساس کلماتی از حقیقت با کلماتی از دانشی است که آن را آموخته است! همواره بعد از آنکه انشائشان را شنیدید از آنها دلیل بخواهید که حالا چه دلیلی داری که همه ی آنچه گفتی و در ظاهر عناصر داستانت هم انسجام خوبی دارد در خارج هم واقع شده و مادّه ی خارجی پذیرای آن باشد! اینجاست که خواهید دید که هیچ پاسخی ندارد جز اینکه یا برای برخی گوشه های کلامش و نه همه ی منظومه ی آن قرائنی بیاورد و یا بگوید چون تو به این خوبی نمیتوانی داستان سرایی کنی پس حرف من صحیح است!»🔺
🔹ممکن است بگویید چطور ممکن است اینهایی که در این رشته متخصص هستند و در جای خودش آن مباحث جالب و عمیق و واقعا قابل دفاع را میگویند اینجا اینقدر خنگ باشند! در پاسخ باید گفت در بذل خاطر شماره ۱۰ بحثی تحت عنوان «تأمّلی پیرامون پدیده هوشمندی منحطّ و امکان سنجی تحول در علوم» آورده که مناسب اینجاست. یک تخصص و هوش کاریکاتوری فریبنده است! همین است که مسأله را بغرنج و پیچیده نموده است.
🔸«توصیه هایی به جامعه شناسان محترم»🔸
همواره باید بین علم جامعه شناسی با واقعیت جامعه تفکیک نمود. علم جامعه شناسی تلاشی نظری برای بازشناسی معانی نفس الامری موجود در خارج است. یک نظریه و پنجره ی پخته شده توسّط غربی ها برای نگریستن به معانی مکنون در جامعه در قالب آنهاست!
👈ولی چقدر موفّق بوده و چشم انداز جامعی دارد؟! اصلا چقدر اراده ی موفّقیت دارد؟! چقدر جاهای حسّاس و نقاط کلیدی را خوب برجسته و استنباط کرده است؟! نکند آنها را یا حذف میکند یا برجسته نکرده و مخفی میکند و یا کما هو حقّه تأثیر آنها را در نظر نمیگیرد؟!
✅اوّلین امری که باید همواره یک جامعه شناس از آن بر حذر باشد ضرورت تقلیل ندادن حقایق اجتماعی به ضیق مفاهیمی است که آنها را شناخته! ضمن استفاده از ظرفیتهای علم حصولی و اصطلاحیش به آن مغرور نشود! دانشمندان معمولا از دریچه ی علم حصولی و اصطلاحات و مفاهیمی که آموخته اند به پدیده های خارجی مینگرند. این خودش یک فرصت بی بدیل برای آنها در راستای درک عمق پدیده ها و تحدیق نظر به آنهاست و همچنین آسیبهای خطرناک تقلیل گرایی و تأویل گرایی و جو زدگی علمی برای آنها به بار می آورد! انسانهای عادی گاهی به دلیل نداشتن آن چارچوبها گاهی تعلّق کمتری به این چارچوبها داشته و با نوعی نگاه وجودی بی پیرایه بهتر واقعیت امر اجتماعی را درک میکنند. راحتتر میفهمد بابا این مهمل بافی ها چیست؟! معلوم است کار آمریکاست! ولی این به اصطلاح جامعه شناسمان این را هم نمیفهمد!
✅دوّمین امر آن است که خیلی هم به دانشی که به او یاد داده اند و شیفته ی آن شده خوش بین نباشد! نمیگویم حتما توهّم توطئه داشته باشد ولی اگر مقداری دانش سیاسی قوی داشته باشد میبیند که باید در کلّیت اهداف آن و نظام حاکم بر آن و نیّات مخفی پشت سر آن نیز حساس باشد.