باسمه تبارک و تعالی (۲۹۷)
«فاطمه بزرگ مدرس ضرورت بصیرت در پیچهای تاریخی»
«چرا فاطمه تقیه نکرد؟!»
«لیلة القدرهای تاریخ»
«یعرف التالون غبَّ ما أسّسه الأوّلون»
🔹در تابستان سوزان یکی روز از روزگاران دور، مردی پولدار از عرب، با زنی ازدواج کرد! حالا یا به دلیل پیری یا هر سبب دیگری زن سر ناسازگاری گرفته و منافرتی بین آنها ایجاد شد. زن طلاق گرفت و با پسر عمویش که مردی جوان ولی فقیر بود ازدواج کرد!
👈روزی گلّه ی شتران همسر سابقش از جلوی آن زن سابق میگذشت؛ آن زن که تنگنای زندگی به او فشار آورده بود به همسر سابقش رو کرد و گفت لطفا مقداری از شیر این شتران به ما بده!
👈او هم به او گفت میخواستم به تو شیر بدهم ولی متأسّفانه خودت شیرها را در آن تابستان گذشته فاسد کردی! «فی الصَّیفِ ضیَّعتِ اللبنَ».
👈این کلام به یکی از ضرب المثلهای پر حکمت فرهنگ عرب تبدیل شد. یعنی چه؟! یعنی خودت را زحمت نده و تلاشی مذبوحانه نکن! آنچه الآن با تلاش و تکاپو به دنبال آن هستی را سابقا با دست خودت خراب کردی! دیگر وقتش گذشت! کشتی و الآن میخواهی زنده کنی؟! هیهات که: «فی الصّیف ضیّعت اللبن».
🔸رفقا متأسّفانه باید گفت ماهیّت بسیاری از تلاشهای ما مشمول ضرب المثل: «فی الصّیف ضیّعت اللبن» است. ابعاد بسیار گوناگونی دارد. فعلا میخواهم آن بعد دینی و اجتماعیش را به چشم بیاورم.
✅بسیاری از جریانات قدرتمند سیاسی و دینی تاریخ در چنین تابستانهایی نامرئی رقم خورده! اگر قرار بود تغییری اساسی و صحیح در مورد آن رقم بخورد باید در همان تابستانهایش رقم بخورد! بعد از آن دیگر باید ثمرات آن تابستانها را چید!