🎬در ادامه ی داستان در وقایعی جو گاردنر با این روحی که نامش ۲۲ است طیّ جریانی به دنیا می آیند تا وی معنایی برای زندگی کردن پیدا کند که در انتها به این نتیجه میرسد که مشکل این است که ما به دنبال آن هستیم که برای زندگی معنایی پیدا کنیم!
📢خود زندگی کردن معناست! برای خود زندگی زندگی کن و از همه ی لحظاتش لذّت ببر! در زندگی چیزی نیست که به آن معنا بدهد و این معنا را باید خودت ایجاد کنی!
📢ولی اگر نتوانستی بدان اینها همه جرقّه یا به تعبیری « Sparkle» است و معنای ذاتی زندگی در خود زندگی نهفته است! زندگی را باید زندگی کرد! زندگی برای زندگی! نباید برای هنر و یا جاه طلبی و یا شادی و یا اخلاق و یا حتّی آخرت زندگی کرد!
📢باید برای خود زندگی زندگی کرد! این همان چیزی است که در نهایت به زندگی معنا میدهد! اصلا معنایی و هدفی در کار نیست! حالشو ببر!
🔹این آن چیزی است که بنده از دقّت در محتوای این پویا نمایی فهمیدم. البته اگر بخواهم با حسن ظنّ بیشتری عمق معنای آن را تقریر کنم اینطور است که اگر دقّت کنیم میبینیم همه آنهایی که معنای زندگی و آن چیزی که برای آن زندگی میکنند آنها را آزار میدهد در یک چیزی مشترک هستند ولی از آن غفلت میکنند.
🎓آن هم این است که همگی اصل زندگی را میپسندند و تنها چالششان این است که چه معنایی به آن بدهند تا زندگی را زندگی کنند! ناله ی اینها به خاطر ترجیح مرگ بر زندگی و عدم بر وجود داشتن نیست!
🎓بلکه به خاطر نداشتن معنایی برای استفاده از این بهره ی بزرگ است. پیشنهاد فلسفی این اثر آن است که قبل از اینکه هر معنایی به زندگی بدهیم خود زندگی خودش معنا دارد و میتوان آن را زندگی کرد!
🎓لذا خودکشی کردن به خاطر معضل معنای زندگی دیوانگی است! تو برای فقدان نوعی از زندگی که دوست داری خودکشی میکنی که باعث میشود همان چیز را از دست بدهی! زیرا آن نوعها و معناها همه ریشه در اصل زندگی دارد و هیچ جایگاهی در عالم مرگ و نیستی ندارد!
🔸«نقد پویانمایی روح»🔸
صحبت کردن از مزایای هنری این اثر را باید به متخصّصین این عرصه واگزار کرد. حرفهای زیادی برای گفتن در این زمینه دارد. البته همانگونه که گذشت زیبایی ظاهری را نمیتوان در نهایت از زیبایی باطنی جدا کرد! ولی در هر حال نمیتوان منکر مزیّتهای هنری این اثر شد!
👈مانند استفاده ی جالب از زبان تصویر برای ترسیم پیچیدگی های عالم ارواح و تصویر سازی اجمالی از آن! و یا تلاشی جالب توجّه برای تصویر دنیایی فارغ از هر نوع مذهب و باور در عوالم پیشین و پسین!
👈برجسته سازی خوب و چند لایه ی پیام اصلی اثر که ضرورت توجّه به معنای زندگی و یافتن آن است. پرداختن جسورانه به مسائل اساسی بشر مانند مرگ و هدف زندگی و اینکه از کجا آمده ایم و برای چه آمده ایم و به کجا میرویم؟!
👈حالا این اثر ریزه کاری و دقایق فراوانی دارد. یکی از نقاط جالب توجّه این اثر تصویر بسیار خوب نزدیکی مرگ و زندگی است! همان حقیقتی که در یک آن یقه آدم را میگیرد!
👈دیگر سرش هم نمیشود که الآن ما سرمان شلوغ است و تازه داریم به قلّه ی اهدافمان میرسیم و...! همان حقیقتی که وقتی رخ میدهد اصلا همه چیز تغییر میکند. دنیا عوض میشود! چهره ی دیگری باز میشود.
🔹از آنجا که اساس این اثر بر نوعی فلسفه ی اگزیستانسیالیستی مبتنی شده و به دنبال معنا کردن دوباره ی انسان و هستی و مرگ است باید نقد اصلی را به نقد فلسفی این اثر اختصاص داد. آیا باطن این اثر عمیق و حقّ است یا باطنی باطل و به تعبیر دینی مزخرف دارد؟!
✋نکند از آن زخرفهایی باشد که به تعبیر روایی ما میخواهد با شیطانی به نام هنر سدّ عن سبیل الله کند! نکند از جنود و عساکر جهل است؟!