🔹حالا در دنیای قدیم به دلیل نوع زندگی اساسا مفهوم ورزش یا اصلا شناخته شده نبود و یا بسیار محدود بود. بیشتر مفهوم بازی و انواع آن وجود داشت. ولی امروزه به دلیل تغییر نوع زندگی مفهوم ورزش و انواع آن بسیار برجسته شده است. تا اینجایش خیلی عجیب نیست ولی شیوع بدنسازی یک تحلیل جداگانه میطلبد. ✋البته منکر آن نیستیم که برخی برای سلامتی و برخی سلایق جزئی یا محدودیت در انتخاب این ورزش را برگزیده باشند. ولی شیوع گسترده ی آن احتمالا ریشه های عمیقتری هم داشته باشد. 💡نکاتی به ذهنم خطور کرد! ✅در این ورزش نوعی اصالت دادن به بدن و دنیا بیشتر هویداست. انسان بیشتر متوجّه بدنش میشود. همین توجّه زمینه های ایجاد اخلاقهای خاص ناشی از حبّ نفس و حبّ دنیا و تفرّد را بیشتر میکند. ✅انسان مدام به مفهوم خود و أنا و تقلیل آن به من بدنی توجّه پیدا میکند. بستر عجیبی برای مبتلا شدن به غرور و تکبّر است. ✔سالها قبل در دوره دبیرستانم چند جلسه ای تجربه کردم. وقتی وارد میشویم همه جا آینه بود! فقط خودت را باید میدیدی! همه غرق توجّه در خودشان و بدنشان بودند! مدام جلو آینه ها فیگورهای مضحک میگرفتند! وقتی از باشگاه بیرون می آیند ببینید چطور گام بر میدارند! از آن عباد الرحمنی نیستند که یمشون علی الارض هونا! ✅در آن مقولات فرهنگ مدرن و آزادی در انتخاب نیز به چشم میخورد. برخلاف دیگر ورزشها در اینجا انسان اسیر قالبهای از پیش طرّاحی شده نیست. لازم نیست جبر قوانین را متحمل شود. چیزی نیست به این من چموش افسار بزند! ✅از طرفی ابزارهای بسیار متنوّعی هست. انسان میتواند با انتخاب خودش و با نفسانیّت خودش آنها را انتخاب کند یا ردّ کند! وسیله ای خاص انتخاب انسان را محدود نمیکند! خود همینها برای نفس لذّت بخش است. اینها باز انسان را بیشتر به خودش متوجّه میکند. ✅نکته ی جالب دیگر این است که حتّی مربّی را هم میتوانی انتخاب کنی! اگر خواستی کسی با اراده ی تو به تو مشورت و نه دستور میدهد! و اگر هم نخواستی که باز خودت هستی! انسان بیشتر با انانیتش میتواند خلوت کند. 🔹حالا اینها را میتوان با دقّت بیشتری تحلیل کرد! ولی آنچه مشهود است آن است که شیوع این نوع ورزش ارتباط مستقیم با سطحی شدن انسانها و گسترش انانیّت و تفرد در جامعه ی انسانی دارد. بلکه برای برخی خود همین بدن سازی نوعی معنا آفرینی نیز میکند! یک تمایز است. ⛔خلاصه اش کنم! به این ورزش و معانی مندمج در آن خوش بین نیستم. چندان آن را ورزش هم نمیدانم! اندماجی از فلسفه های دور از وادی حقیقت در آن نهفته است. البته منکر آن نیستم که میتوان استفاده مطلوب هم از آن نیز برخی داشته باشند. 👈ولی نه به صورت کلّی ورزشی است که مطلوب در آن سلامتی باشد و نه یک سرگرمی انسانی است که در آن بتواند فطرت میدان گرفته و انسان کار گروهی و شادمانی مطلوب را تجربه کند! یک نوع اسارت روح در بدن و توجّه افراطی به عضلات و جسم دنیایی در آن نهفته است. محبّت دنیا در آن موج میزند! 👈بنده که وقتی آن فضاها را به یاد می آورم گویا احساس میکنم به نوعی مقام کرامت انسانی و روح بزرگ او تحقیر میشود! گویا همه چیز در آن به نوعی طرّاحی شده که انسان را به دنیا و بدن توجّه دهد! از موسیقی ها گرفته تا آینه ها تا نمادها و... . 👈این کجا و زورخانه های سنّتی و اخلاق فتوت کجا! کشتی کجا! کوهنوردی کجا! حتّی فوتبال و بسکتبال و مانند آن کجا! باز در این بازی ها مفاهیمی خوبی مانند عدالت، تلاش جمعی، داوری، ولایت پذیری از قوانین و... وجود دارد. ولی اینجا عمده أنانیت است. 👈از اینجاست که وقتی در اجتماعات انسانی در این باشگاه ها توجّه کنیم میبینیم زمینه برای میدان گرفتن نفسانیّت و نه فطرت در آن بیش از جاهای دیگر است. انحرافات خاصی را میتواند در انسانها به وجود بیاورد. ⚪ای کاش در کنار بدن سازی، اندکی روح سازی هم میکردیم. اصل را آن روح میدانستیم. بدن را خدمتگذار آن روح میدانستیم. به فکر پرورش اندامهای روحانی و تربیت آن هم بودیم. وزنه های روحی بلند میکردیم. تواضع، خدمت بی منت، محبت به انسانها، نصیحت و... همه از وزنه های روحی است. با علم نافع روحمان را وسعت میدادیم. ✋نکند اندام جسممان زیبا باشد و اندام روحمان از زشتترینها باشد. ضعیفترین ها باشد! هیکل بزرگ ولی روح حقیر! حتی توان و زور یک از خود گذشتگی ساده و یک خدمت کوچک را هم نداشته باشیم! معلول روحی باشیم! پوچی و حقیر بودنمان را پشت اندامهای بزرگ و زیبا مخفی کنیم! 🔹اصلا میدانیم زیباترین اندامها را چه کسانی دارند؟! آن بلند همتانی که از هر چه رنگ تعلق است رهیده و سالهای سال در اثر کشتی گرفتن با الاه نفس و زدن وزنه های معنوی به پرورش روح خود پرداخته اند. زیباترین و قویترین اندامهای معنوی را برای خود ساخته اند. همانها که یذکرکم الله رؤیتُه و یزیدکم فی العلم منطقُه و یرغبکم فی الآخره عملُه هستند.