💡ولی این بار در آن فضای احساسی مضامین زیارت هم برایم بیشتر جلوه میکرد. بخشی را به ذهنم خطور کرد بیان کنم. 🔸ابتدایش این سلامها انسان را به خود جذب میکند! راستی در چه محضری ایستاده ای؟! راستی داری چه نورهای والایی را میخوانی؟! السّلام علیک یا أبا عبد الله! راستی تو چه شأن عظیمی عند الله داری! راستی من دارم که را میخوانم؟! دارم توجّه چه بلند مرتبه مقامی از عوالم هستی را به خودم جلب میکنم؟! 🔹وقتی به این فراز میرسم منقلب میشوم: «لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا» و «بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي لَقَدْ عَظُمَ مُصَابِي بِك‏» مولای من خدا شاهد است که مصیبتت خیلی بر دل ما گران آمده! از دلم نرفته و هیچ وقت نخواهد رفت! به راستي برايت مصیب زده ام و از خدا میخواهم به خاطر این مصیب به من عطای افضل بدهد. اجر بدهد! تسلّی بدهد! 🔸راستی چه زیباست! مصیبت زدگان امام حسین را خداوند متعال با عطای افضلش تسلّی میدهد. راستی چه مصیبتی و چه تسلّی ای! مولای من لعنت خدا بر آنانی که مناصب شما پاکان را غصب کردند! همان جایگاه هایی که در عالم تکوین شایسته ی شما بود. حکمت الهی در برنامه ی آفرینش شما را حاکمان عالم قرار داده بود. 🔹مولا جان! لشگر جهل و ظلمت دیگر راه هیچ صلح و تقیه ای باقی نگذاشت؛ ظلمتها باطن متعفنشان را در برابر نور قاهر شما چه آشکارا بر ملا کردند. لعنت خدا تا روز قیامت بر ریز و درشت و جزء و کلّ و رگ و ریشه و تک و طائفه شان! مخصوصا بر اولشان و همچنین بر آخرشان! بر مؤسس و مؤید و شیعیان و تابعین و اولیائشان! کلی هم نمیگویم و فاش و علنی و جزئی میگویم! بر همه شان! بر آل زیاد و آل مروان و بنی امیة و ابن مرجانه و عمر بن سعد و شمر و اصل و فرع و همه و همه! بر هر کسی ذرّه ای مقصّر بود و به ریخته شدن آن خونهای پاک راضی بود. 🔸مولای من به راستی خدا چه خیری در من دید که «أکرمنی» و به من کرامت این جایگاه را داد که برای تو مصیبت زده باشم! خدایا چهره ی گنهکار من را که میشناسی! هیچ آبرویی پیش تو کانون نور و پاکی ندارم! ولی میدانم به خاطر محبّتم به مولایم این چهره ی گناهکار هم نزدت در دنیا و آخرت محبوب میشود! مولایم کیمیای سعادت است! وسیله ی بزرگ درگاه توست؛ خدایا میخواهم نزد تو در دنیا و آخرت وجیها بالحسین شوم! ⚪راستی از اینجا به بعدش در این فرازهای براءت چه تکان دهنده و کوبنده به نبرد آلودگی ها و ظلمتها میرویم! شمشیرها را دیگر از نیام کشیده ایم و دلیرانه به یاد مولایمان به دل حادثه زده و به جان همه ی ظلمتها می افتیم. ✔ماها گمان میکنیم تقرّب به خداوند متعال همه اش با محبّت و موالات و عبادات است. یک میانبر و یک عمق دیگری از تقرّب به خداوند متعال و آن اولیاء نور را امام حسین علیه السلام برایمان باز کرد! آن هم تقرّب با براءت و لعن دشمنان است. همان چیزی که کمال تقرّب را میسور میکند. محبّت را به اوج خودش میرساند. صدق و طلب را پرورش میدهد. ✔بسیاری از مؤمنین و اهل عرفان تقرب بالموالاه دارند ولی تقرب بالبراءه ندارند. اینها از زیارت عاشوراء محرومند! آن امام مظلوم، آن قتیل العبرة آمد تا با خون پاکش به ما درس تقرّب بالبراءة بیاموزد. بیزاری از دنیا و همه ی زشتی ها و پلیدی هایش! ما را از ظلمتها متنفّر کند! ریشه شان را در وجودمان بخشکاند! در وجودمان لعنی ابد الآبدینی و الی یوم القیامتی برای این تاریکی ها ایجاد کند. همین است که واقعا تقرّب بالبراءة رزقی است که نصیب هر کسی نمیشود. هر کسی به کرامت «رزقنی البراءه من اعدائکم» نمیرسد! اوج دیگری است. میانبر سعادت است. 🔹در فراز دیگر به ما می آموزد اگر قرار است با امام حسین علیه السلام در دنیا و آخرت باشیم بعد از معرفت به جایگاه ایشان باید حتما تبرّی را در کنار تولّی داشته باشیم. فرازهای زیارت عاشورا خیلی پیامها دارد. به ذهنم آمد راستی زیارت عاشورا مثل شمس و قمر در جریان است و متوقّف نمیشود. 🔸اگر امام حسین علیه السلام امروز بینمان بود و عاشورا بر پا میشد این همه لعن و برائت را باید به چه کسانی و چه جریانهایی میگفتیم؟! حواسمان هست که اگر بخواهیم صادقانه زیارت عاشورا بخوانیم باید واقعا از همه ی آنها برائت بجوییم؟! اینها همان اتباع و اولیاء همان جنایتکاران بزرگ اند!