👈اسباط بنی اسرائیل با رجوع به این قاضیان و منصوبین توسّط پیامبرانشان میبایست اداره میشدند هر چند مدام نافرمانی میکردند. تا آنجا که برای اوّلین بار بعد از زمانهای طولانی گفتند ما هم مانند دیگر اقوام پادشاه میخواهیم! 👈مشکلاتمان به خاطر این است که پادشاه برای ما قرار نمیدهید! در تفکّر آن زمان پادشاهی که اینها طلب میکردند به نوعی بدیل برای پیامبر خدا و حتّی خود خدا بود. زیرا پادشاه در ارتکاز آنها قدرت و شوکت زیادی داشت که آن میزان از قدرت و شوکت را همواره مختصّ خداوند متعال میدانستند. 👈اینجا بود که برای اوّلین بار سموئیل نبی را واداشتند که طالوت را به عنوان پادشاه همه اسباط بنی اسرائیل مسح کند! 🔻این واقعه انتخاب طالوت در عرض سموئل نبی و جدایی نبوت و حکمرانی اساسا شروع فصل جدیدی از تاریخ بنی اسرائیل و تحوّلی بزرگ در نظام سیاسی آنها بود که مورد صلاح دید پیامبر و شریعت موسی نبود!🔺 ✔اگر چنین است پس اساسا این آیه ی شریفه نمیخواهد بگوید بنی اسرائیل از پیامبرشان شخصی را خواستند تا بتوانند در راه خدا از خودشان دفاع کنند! بلکه بحث در تمرّد بزرگ و تاریخی دیگری در تاریخ بنی اسرائیل است که بر اساس آن گفتند ما میخواهیم بجنگیم ولی ذیل لوای تو نه! میخواهیم پادشاهی مانند دیگر اقوام بر ما بگماری تا بعد از آن به جنگ برویم! گویا مشکل سموئیل بود نه نافرمانی آنها! به نوعی بر علیه نظم سیاسی مشروع در شریعت یهود شورش کردند! همانکه مبدأ عصر پادشاهان در تاریخ بنی اسرائیل شد. 👈این را باید مقداری توضیح بدهم تا نکات بسیار مهمّ آن روشنتر شود. 🔸«تفاوت عصر داوران و عصر پادشاهان در تاریخ بنی اسرائیل»🔸 آری بعد از آنکه بنی اسرائیل به دست حضرت موسی علیه السلام از زیر سلطه ی پادشاهی فرعون نجات یافتند تا سالهای سال نظم حاکم بر آنها بر اساس وحی الهی با نوعی حکومت ولایی انبیاء بنی اسرائیل و داوران نصب شده توسّط ایشان بود. این دوره را دوره ی داوران مینامند. از زمان یوشع تا آخرین آنها که همین پیامبری است که قرآن کریم از او ذکر میکند که گفتند به جای حکومت ولایی خودت برایمان یک حکومت پادشاهی تأسیس کن و برایمان مانند دیگر اقوام پادشاه انتخاب کن! 👈این پیامبر در تورات سموئیل معرّفی شده و شرح این وقائع در کتاب اوّل سموئیل مخصوصا فصل هشتم آن بیان شده است. در واقع سموئیل نبی حاکم بنی اسرائیل هم بود و از طرف او قضات منصوب میشدند و امور بنی اسرائیل رتق و فتق میشد. 👈مسأله ای که بارها و بارها در این زمان طولانی عصر داوران وجود داشته که قرآن کریم هم به آن اشاره نموده این است که بنی اسرائیل به هیچ وجه روی خوشی به این نوع حکمرانی ولایی اولیاء الله رضایت ندادند! 👈گاهی نافرمانی میکردند و گاهی انکار و تکذیب انبیاء را مینمودند و حتّی تا آزار و اذیّت و کشتن آنها جلو رفتند! مدام بهانه تراشی میکردند. دقیقا در اینجا نیز به همان سیاق: «اجعل لنا الها کما لهم آلهة» کارشان به جایی رسید که برای اوّلین به شکل صریحی بعد از مدّتها به طرح مشروع حکمرانی در شریعت موسی اعتراض کردند و به نوعی به سموئیل نبی گفتند نمیخواهیم تو حاکم ما باشی! 👈ما هم میخواهیم مانند دیگر پادشاه داشته باشیم! همان پادشاهانی که همه سیره و روش آنها را میشناختند که تفاوتی واضح با روش و سیره ی حکمرانی و زندگی داوران بنی اسرائیل داشتند لذا بود که گفتند: «ابعث لنا ملکا»! 👈درخواستشان هم نوعی درخواست عمومی بود و به گونه ای شبیه شورش و کودتا مینمود لذا تعبیر قرآن کریم نیز این است که اینها ملأ بنی اسرائیل بودند. بزرگان همه ی اسباط به این امر تن دادند. 🔹بر اساس متن تورات ابتدا بر علیه سموئیل نبی بهانه آوردند که قاضیانی که بر ما منصوب کرده ای خوب حکم نمیکنند و تو هم پیر شده ای و پسرانت فساد میکنند و...! بعد صریح گفتند ما میخواهیم دیگر مانند دیگر اقوام پادشاه داشته باشیم. در اینجا تورات میگوید این پیامبر الهی از کلامشان محزون شد و به ایشان وحی رسید که اینها تو را تحقیر نکردند بلکه من را تحقیر نمودند! 👈اینها نمیخواهند سلطانشان من باشم بلکه دنبال سلطانهای دنیایی هستند! اینها از همان زمانی که از مصر بیرون آمدند همیشه نافرمانی من را کردند و حال با تو چنین کردند! در اینجاست بود که فرمان رسید درخواست آنها را اجابت کن و آنها دیگر قرار است مبتلا به سیره ی پادشاهان شوند و از طرح حکومت ولایی محروم خواهند شد! 👈سپس وحی آمد که به آنها بگو که اگر برایشان پادشاه نصب کنی دیگر سیره ی پادشاهان خیلی با سیره ی داوران فرق خواهد کرد! قاعده ی پادشاهی ذلیل شدن مردم نزد آنها و فسادهای مناسب چنین طرحی است؟! آیا حاضرند چنین چیزی را قبول کنند؟! ⬇⬇⬇