💡به ذهنم خطور کرد اینها ورای آن نگهبانهای این خانه ها یا چون اینجا از مناطق پر سابقه تهران است از قدیم ساکن بوده اند یا ارثی به آنها رسیده یا پدرانشان برایشان خریده اند و مانند اینها! 👈اینها در واقع به نوعی خودشان را متعلّق به اینجا میدانند! بلکه بالاتر بگویم! اصلا بعید نمیدانم بخشی از اینها واقعا انسانهای فقیری باشند! مخارجشان به سختی تأمین شود! ولی باز هم اینجا را ترک نمیکنند. ✋ولی چرا؟! آیا واقعا اینجا خیلی کیفیت زندگی بهتر از جاهای دیگر است یا خیلی آب و هوایش بهتر است که اینها را واداشته اینجا باشند؟! یا اینجا خیلی متمدّن ترند؟! 👈در افرادی که آنجا قدم میزدند و انسان احساس میکرد اینجا زندگی میکردند دقت میکردم اصلا احساس نکردم اینجا محلّ زندگی مثلا فلاسفه و انسانهای لزوما فرهیخته و نمیدانم چه و چه باشد!😊 اینها هم بندگان خدایی هستند مثل بقیه و حالا شاید مقداری برخی آداب را بهتر رعایت کنند! شاید این اندکی آداب زائد هم برای آن باشد که پُز محلشان پایین نیاید! ولی مگر این چقدر نمود دارد؟! دیدم نه! اینها نمیتواند پاسخ مناسبی به این پرسش باشد. 💡به ذهنم خطور کرد اینها به خاطر لذّت خیالی زندگی در چنین منطقه ای است که به اینجا چسبیده اند. واقعا اینها از اینکه اینجا زندگی میکنند لذّت میبرند! یک لذّت بعضا بیمارگونه! برای آنها یک نشانه و نماد تعلّق به سطح خاصی از زندگی است. 👈اعتبار وهمی بالایی برایشان دارد! اینکه از چنین محیطی که آن را فعلا دارند بروند و در منطقه ای پایینتر ساکن شوند هر چند باعث لذّت حسّی بیشتری برایشان شود و بتوانند خانه ی بهتر و وسیله ی نقلیه بهتر و زندگی بهتری داشته باشند ولی آن لذّت خیالی را از دست میدهند! همان لذتی که ما چون آن را نچشیده ایم و تعلقی به آن نداریم خوب نمیتوانیم درکشان کنیم. 👈آری واقعا لذّت خیالی عمیقتر از لذّات حسّی است. حاضر است سختی معیشت را تحمّل کند ولی از این لذّت خیالی محروم نشود! از دست دادن آن برایش شاید بزرگترین شکست زندگی باشد! چیزی از سنخ لذت آبرو برایشان است! بی آبرویی ترک نیاوران درد و المی بالا برایشان دارد! 👈واقعا احساس کردم اینها یک قسمت قابل توجّهی شان اساسا معتاد به زندگی در این منطقه شده اند! وابسته شده اند! تعلّق وجودی شدیدی به اینجا پیدا کرده اند! ✋ولی این باعث نمیشود که نسبت به آنها احساس ترحّم نکنیم! شاید لازم باشد گاهی در منازل اینها نیز سرکشی بکنیم! گاهی مشکلات اقتصادی و معیشتی سنگینی را شاید متحمّل میشوند. واقعا شاید بخشی از فقرا در این مناطق زندگی میکنند! 👈البته فقیر امری نسبی است. حتّی در مورد آنهایی که وضع مادّی بهتری نیز دارند شاید بسیاریشان روح فقر را داشته باشند. یعنی آنقدر خودشان را به مخارج زائد شرطی کرده و برای درآمدشان چاله کنده اند که واقعا کم می آورند! اگر چنین است خرجی گاهی ماهانه یا سالانه را به خوبی تأمین نمیکنند. این هم به نوعی روح همان فقر است! 💡به ذهنم خطور کرد ای دل غافل! بشر در پی لذت است! اصلا میشود زندگی و تاریخ بشر را از منظر جستوجوی لذت برتر نگریست! 👈ببین اینها برای از دست ندادن این لذّت خیالی زندگی در چنین منطقه ای حاضرند بعضا چه محرومیت هایی را تحمّل کنند! اگر میدانستند لذّات عقلی چطور است چه میکردند؟! لذّات عقلی بسیار عمیقتر و شدیدتر از لذّات حسّی و خیالی است. 👈همه انسانها دنبال لذّت اند! اگر اینها در نیاوران زندگی میکنند هم به خاطر لذّتی است که برایشان دارد! به قول ابن سینا در اشارات: 📖«لن يتحرك متحرك إرادي إلا لطلب شي‏ء أن يكون للطالب أولى و أحسن من أن لا يكون إما بالحقيقة و إما بالظن و أما بالتخيل العبثي فإن فيه ضربا خفيا من طلب اللذة» ⬇⬇