🔹مشکل انسانها این است که لذّت را محصور در این لذّات حسی و خیالی میکنند. مدام دنبال شکم و شهوت و پول و مقام و شهرت اند! مقداری که رشد میکنند دنبال لذائذ حسی بالاتر میروند مانند لذّت موسیقی و هنر و ادبیات و مناظر زیبا و تفریح و جهانگردی و مانند آن! ولی آیا لذّت همینهاست! لذّت و درد به درک ملائم و منافر برمیگردد. ولی آیا دامنه ی ملائمات و منافرات همینهاست؟! 👈هیهات! اینها آدمی را نشناختند تا مراتب لذّت و دردش را بشناسند! از همینجاست که گمان کردند سعادت در زندگی در نیاوران و داشتن مقام و معیشت خوب و نکاح موفّق و گوش کردن موسیقی و تفریح و هنر است! 👈رفقا لذّت ندیده ایم که بفهمیم لذّت اصلا یعنی چه؟! عمرمان گذشت و کلاه بر سرمان رفته! هر چه لذّت بود را این اولیاء الهی و پاکان بردند! از آن خداوند متعال که عین ابتهاج بوده و از ازل تا ابد بالاترین مبتهج بوده و ابتهاجی دارد که اصلا قابل درک برای احدی نیست و هیچ درد و ألمی نداشته تا آن ملائکه ی بزرگ الهی و سپس پاکان درگاه الهی! 👈راستی ما چه چیزی از این لذّتهای عقلی میدانیم؟! از آن بارقه های نوری میدانیم؟! راستی ما چه چیزی از لذّت یقین میدانیم؟! چه چیزی از لذّت ذکر الله میدانیم؟! حلاوت ایمان را چشیده ایم؟! 👈ما که اندکی لذّتهای معنوی و فوق مادّی را در مثل زیارتها و گریه در روضه ها و مانند آن تجربه کرده ایم باز هم واقعا این لذّتها را برتر می یابیم. به همین قیاس بدانیم لذّتهای بسیار عمیقتری هم وجود دارد! از آن لذّتهایی که انسان در کنج تنهایی و فقر هم اگر شمّه ای از آن بچشد با تمام وجود فریاد میزند: «أین الملوک و أین أبناء الملوک»! 👈خدا میداند این لذتهای حسّی و خیالی اگر بخواهد انسان را متوقّف کند ننگی برای وجود انسانی است. به لکه ی ننگ کسی افتخار میکند؟! این لذّتهای دنیایی چیزی از سنخ لذّت حمار از کاه و یونجه است! آیا گمان کرده ایم این الاغها از ملائکه ی مقرّب الهی بیشتر لذّت میبرند؟! 🔹رفقا یکی از اموری که انسان را خیلی زاهد میکند! خیلی بی رغبت و بی میل به لذتهای دنیا میکند! اشتغال به علم فلسفه الهی مخصوصا حکمت متعالیه صدرایی است. واقعا آدم را گویا میخواهد نیاوران نشین وادی حقیقت کند. دیگر حاضر است هر مشکلی را تحمّل کند ولی از این نوع ذکر و توجّه محروم نماند. حقیقتا شمّه ای از آن لذّتهای عمیق را انسان را از دور میتواند احساس کند! 👈مرحوم ملاصدرا در جلد ششم اسفار در ابتدای شروع سفر سوّم از کتابش و آغاز علم الاهی میگوید میخواهم از علمی برایتا بگویم که اگر کسی آن را بداند و به مقتضای آن عمل کند به آن بهجت بزرگ و مقام عالی دست پیدا خواهد کرد! همان لذّتی که بسی والاتر از نیاوران نشینی و پادشاهی و مانند آن است! 📖«سينكشف لك في هذا السفر بيان هذا المطلب بالبرهان و يلقى إليك معرفة العلم الذي من أجله يستوجب من علمه و عمل بموجبه تلك البهجة الكبرى و المنزلة العظمى فافهم و اغتنم به و كن به سعيدا ...» ✅رفقا مراتب لذّت انسان در مراتب تقرّب به خداوند متعال است. هر چه مقرّبتر پر لذّت تر! 👈آیا میدانیم داریم چه میگوییم؟! آدم و بنی آدم همه به دنبال لذّتند! فقط نمیدانند جنس نابش کجا یافت میشود! ✅معدن بهجت خداوند متعال است. آدمی نیز همواره طالب لذّت بیشتر است. از اینجاست که تا به مقام توحید و فنای در آن نرسد آرام نخواهد شد! همه ی لذّت و همه ی گمشده ی آدمی وقتی برآورده میشود که انسان فانی فی اللّه شود. تا قبل از آن این تشنگی پر رمز و راز بر طرف نمیشود! و این لذّت چه پدیده ی پر اسراری است! ✔گاهی فکر میکنم اصلا این لذّتها آمده تا خودش دلیلی برای خدا پرستی باشد! بگوید اگر دنبال لذّتی حدس بزن که از همین دست میتوانی لذّتهای بسیار عمیقتری داشته باشی! به دنبال آن بگرد! لذّتی بی پایان و بی زوال! آیا اگر آدمی از این سرّ بزرگ خبر دار شود دیگر روز و شبی برایش می ماند؟! 💡به ذهنم خطور کرد اگر چنین است نیاوران نشینان وادی حقیقت آنانی اند که ساکن منطقه ی فنای فی اللّه شده اند! به آن معدن نور و بهجت و سرور رسیده و آن عطش وجودی شان را به وصال محبوب ازل و ابد تسکین داده اند! 👈ای کاش میشد الآن که در این کوچه های نیاوران، سرگردان به دنبال آدرس مکان افطاری میگردم زمانی هم میشد در وادی نور سری به منطقه ی نیاوران نشینان وادی حقیقت هم میزدم! همان جایی که هر کس به آنجا رسید دیگر به مقصد و مقصود رسید! ✅آیا به راستی وقتی ما از پیامبر و ائمه علیهم السلام و سپس از علمای ربانی و بزرگان دین تا عصر حاضر برای مردم میگوییم توانسته ایم برایشان جا بیاندازیم که وقتی مثلا از آیت الله بهجت میگوییم داریم از چه دریایی از لذت و بهجت صحبت میکنیم؟! وقتی از اولیاء الله صحبت میکنیم داریم از چه اقیانوسهایی از بهجت و سرور دم میزنیم؟! همانکه گمشده ی انسانها در این تکاپوی زندگیست؟! آیا توانسته ایم این بعد عمیق دینداری را تبلیغ کنیم؟!