باسمه تبارک و تعالی (۴۱۰) «إنّ الله شاء أن یراهنّ سبایا» «مقام رضا و تسلیم و روضه اسارت» 🔹با واسطه با یک بنده خدایی آشنا شدم که احوالات معنوی قابل توجّهی داشت. یک انسان معمولی بارکش بود ولی به دلیل قوّت یقین و صفای باطن خداوند متعال به او تفضّلاتی داشته است. برخی را که متوجّه شدم واقعا تعجّب کردم و غبطه خوردم. گویا از آنهایی است که وقتی برای مناجات با خداوند متعال به جنگلها و صحراهای اطراف تهران میرود درخت و سنگ و همه با او به نیایش و تسبیح در می آیند! 🔸زندگی ایشان شرح مفصّلی داشت. از ارتشی های زمان شاه بوده که در انقلاب هم به شغل حساسی منصوب میشود ولی متفطن تخلفی بزرگ میشود و به قول خودشان رشوه را برای سکوت قبول نمیکند و همین باعث میشود برایش پاپوش درست کنند و او را تا لب اعدام شدن و تیرباران شدن ببرند. آنجا نیز با عنایت حضرت زهرا سلام الله علیها عفوش میکنند و همین شروع ابتلائات و فقر ایشان میشود که از آن غنا و مقامهای ظاهری به حقارت کارهای پست کشیده میشود. 🔹به دلیل عزّت نفسی هم که دارد به هیچ وجه هیچ کمکی را قبول نکرده و با بارکشی زندگی اش را میگذارند. همین شدّت ابتلائات باعث شده مراتب پاکی بیشتری را طی کند. با بنده تماس گرفت و گفت چند بار برای کار خاصی استخاره کرده و آیه ی خاصی آمده ولی معنایش را نفهمیده است. به ایشان عرض شد که به شما دستور صبر داده شده و اینکه بدانید روزی از این دنیا خواهید رفت و دنیا گذراست و خداوند متعال اجر و پاداش بزرگی در آخرت برای انسان صابر در نظر گرفته است.