✋مگر این ملکیتها و پستها و مقامها و... کم روی انسانها اثر میگذارد؟!
👈این عنوان جدید دانشجو بودن هم آثاری دارد. یک سری معانی در دل آن مندمج شده است. مثل اینکه گویا در ارتکاز انسانها این خوابیده که تو دیگر فرهیخته ای و هر خرافه ای را نباید قبول کنی! باید اموراتت از روی تحقیق باشد.
👈اصلا وقتی دانشجو شدی و (احساس تعلق به این اجتماع جدید) را پیدا کردی گویا کسی در روانت گفت به دنیای نوین دانش و فناوری و فرهیختگی خوش آمدی! اصلا عنوان دانشجو بودن مانند این بود که یک مرحله جدیدی از زندگی ات را شروع کرد! گویا وجودت را دو نیم کرد! من قبل از دانشجو بودن و من بعد از دانشجو بودن!
✅لذا لزوما مشکل از تو نیست. مشکل ضرورتا این نیست که نسبت به قبل بدتر شده ای! نخیر! شاید قبلا چنین زمینه ی آزمایشی نداشتی!
🔹به این دوست دانشجو عرض کردم میدانی احتمالا مطلب از چه قرار است؟! داستان این است که چون این عنوان دانشجو بودن به واسطه ی یک رشد واقعی درونزا از وجود تو انتزاع نشده بعد از ورود به این اعتبار بزرگ جدید مقوله های مرتبط با ما قبل این اعتبار را باید دوباره از نو برای خودت اجمالا باز تعریف کنی تا به این دنیای جدیدت سرایت بدهی! این مقوله ها بومی این دنیای جدیدت نیست! گویا در آن دنیای قدیم به گونه ای مانده است! گویا دوباره باید مسلمان شوی و دیندار و ... .
✋البته اینها خیلی لطیف اثر میگذارد و در همه نیز یکسان نیست. ولی زمینه ی این حالات وجود دارد. وقتی عنوانی حاصل رشدی واقعی و درون زا و منتزع از یک نفس الامر واقعی نباشد زمینه ی جوگیری و آسیبهای زیادی دارد.
⚪عرض کردم من وقتی ملبّس به تهران می آیم گاهی راحتترم و کمتر متلک میشنوم تا وقتی که به برخی شهرستانهایی که بیشتر بافت روستایی دارند میروم! یک تحلیلی به ذهنم یکبار خطور کرد. گفتم اینها بیشترشان در این نوع شهرستانها سابقه ی روستانشینی دارند! الآن عنوان شهر نشینی و سبک زندگی جدید را تجربه میکنند. این اعتبار جدید باعث شده که گاهی هنوز نتوانند مقولات مرتبط با دنیای قبلی خودشان را مانند روحانیت و دین به دنیای جدیدشان به خوبی ربط بدهند. گویا یک آدمی از دنیای قدیمشان که در روستا خاطراتی از او داشتند را دیده اند!
👈ولی کسی که از همان ابتدا در شهری بزرگ متولّد شده و ما را در همان محیط دیده و چنین سابقه ی ذهنی نسبت به دین یا روحانیت ندارد چنین نگاهی از این جنبه قاعدتا ندارد. مخّ حرفم روشن است و خواهشا اشتباه فهمیده نشود.
👈در علوم امروزی نیز جنبه هایی از این حقیقت تحت عنوان «اثر پیگمالیون» مطالعه شده و در روان شناسی اجتماعی نیز جنبه های دیگر این حقیقت مورد بررسی قرار گرفته است.
🔹اگر چنین است پس غصّه نخور! اینکه قبل از دانشجو شدنت نماز و روزه ات بهتر بود و الآن مقداری احساس میکنی تغییر کرده ای میتواند طبیعی باشد. ولی بدان اینها همه امتحان است:
📖«ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّب»
👈داستان حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام نیز همین بود. یوسف همه جا یوسف بود! همه جا بنده ی خدا بود! هیچ اعتباری این حقیقت را تغییری نداد! جوگیر هیچ فضا و عنوانی نشد! وقتی پیش پدرش بود و وقتی در چاه بود و وقتی در خانه ی عزیز مصر و نزد زلیخا بود و وقتی عزیز مصر شد! همه جا یکی بود! یوسف بود!
👈ولی ما چه؟! با هر عنوانی گاهی رنگی عوض میکنیم! وقتی فرزندیم یک جوریم! وقتی دوستیم گویا اخلاقمان عوض میشود و وقتی دانشجوییم یا رئیسیم یا پولداریم یا صحنه ی آزمایشی میشود ... مدام رنگ عوض میکنیم! البته اینها آزمایشهایی برای رشد ماست.
👈باید مراقب آثار این زمینه ها هم بود. در روایات ما هم آمده است. مثلا در بین مردم گاهی از مفهوم لزوم پرهیز از «تازه به دوران رسیده ها» یاد میشود. خب واقعیتی است. کسی که جنبه ی اعتبار جدیدی را ندارد! واقعیت وجودی اش مناسب این اعتبار جدید نیست!
👈مثلا شخصی بوده که در فقر و تنگدستی بزرگ شده و در اثر عدم مراقبت برخی زمینه های اخلاقی ناشایست این فضا را پیدا کرده! وقتی این شخص یک دفعه ثروتمند شود آیا جنبه ی این ثروت را دارد؟! آیا میتواند به راحتی انفاق کند و بزرگواری نشان دهد و سخاوت داشته باشد؟!
👈گاهی میبینیم اینها تازه به دوران رسیده هایی میشوند که گویا واقعا اخلاق مناسب این عنوان را ندارند! این هم بعدی دیگر از این حقیقت است. از اینها باید پرهیز کرد! خدا انسان را محتاج چنین افرادی نکند!
⬇⬇