🔸گویا با عمق جدیدی از دانش آشنا شده بود که فهمیده بود گویا قبلا اصلا چیزی از آن نمیفهمیده! هر چند همین درس ظاهری را میدادند و مشکل خاصی در حلّ متن و ارجاع ضمائر و تمرین و... نداشتند. ولی چون اهل معنویّت و انصاف و حقیقت طلب بودند واقعا متوجّه شده بودند که مطلب بیش از آن حرفهایی بود که گمان میکرده است! مرد و مردانه حاضر شده بود اقرار کند و پایش بایستد و حقیقتا استغفار کند! این از یک فطرت نیک و دل بیداری خبر میدهد! کار هر کسی نیست! 🔻بسیاری به خاطر استکبار مخفی، حسادت پنهان و درد چنین اقراری است که وجود چنین عمقهایی را انکار کرده و تحوّل گریزند! بازیگریهای این نفس امّاره در وادی دانش طور دیگری دارد🔺 💡وقتی این را گفت به ذهنم خطور کرد شاید بُعدی از سرّ استغفار و گریه ی اولیاء الهی از گذشته شان به همین برمیگردد که مدام در درجات پاکی عمق برتری برایشان روشن میشود که گذشته ی خود را نسبت به آن سیاه دیده و از آن تأسّف میخورند! 🔹گویا نسبت به این عمقی که به آن رسیده اند هیچ نکرده اند! گویا تازه میفهمند اعمالشان در باطن واقعا عمل نبوده! اگر آنها اینگونه اند ما دیگر چه باید بگوییم! گمان میکنیم امروز که روز عید سعید فطر است قرار است جوائز اعمالمان را بدهند! گویا خوشحالیم که کاری کردیم و متوقّع پاداشیم! ولی خوب است گاهی در این زمانها بعد از آنکه گمان میکنیم کاری کرده ایم و استحقاق اجری داریم بعید ندانیم که باید از آن استغفار کنیم! هیچ بن هیچ کجا و غنیّ مطلق کجا؟! 📖«وَ مَا قَدْرُ أَعْمَالِنَا فِي جَنْبِ‏ نِعَمِكَ وَ كَيْفَ نَسْتَكْثِرُ أَعْمَالًا نُقَابِلُ بِهَا كَرَمَك‏» 📖«اللَّهُمَّ إِلَيْكَ تَعَمَّدْتُ بِحَاجَتِي، وَ بِكَ أَنْزَلْتُ الْيَوْمَ فَقْرِي وَ فَاقَتِي وَ مَسْكَنَتِي، وَ إِنِّي بِمَغْفِرَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ أَوْثَقُ مِنِّي بِعَمَلِي‏» بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد 🔸بیچاره آنکه به این اعمال مغرور شود! یا نفسش را نشناخته یا مراتب پاکی و فقر وجودی اش را و یا عظمت درگاه الهی را! همان بهتر که مدام بگوییم: 📖«يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ‏ الْكَثِيرِ اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ وَ اعْفُ عَنِّي الْكَثِيرَ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُور» 🔹اين عمل يسير نه به اين معناست كه لزوما عمل کمی است! نه! اگر عمل اوّلین و آخرین را هم کردیم در برابر خداوند متعال یسیر یسیر است! لذاست که این دعا را هم رسول ختمی میکند و هم بندگان گنهکاری مانند من! بلکه یسیر بودن عمل و عمق و سوز بیشتر این دعا را رسول ختمی بهتر درک میکند؛ اوست که میفهمد و میتواند حقیقتا بگوید: 📖«وَ هَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ صَاغِراً ذَلِيلًا خَاضِعاً خَاشِعاً خَائِفاً، مُعْتَرِفاً بِعَظِيمٍ مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ، وَ جَلِيلٍ مِنَ الْخَطَايَا اجْتَرَمْتُهُ، مُسْتَجِيراً بِصَفْحِكَ، لَائِذاً بِرَحْمَتِكَ، مُوقِناً أَنَّهُ لَا يُجِيرُنِي مِنْكَ مُجِيرٌ، وَ لَا يَمْنَعُنِي مِنْكَ مَانِع‏» 🔸اگر این است دلخوشیمان پس به چه باشد؟! چه چیزی را وسیله ی درگاه الهی کنیم! بهترین وسیله همین است که با حقیقت فقریمان به درگاه الهی متوسّل شویم. با نشان دادن عبد بودن و مملوک بودنمان! به این نسبت شریفه ی اشراقیه متوجه شویم. 👈روی این حالت فقر و نداریمان کار کنیم! تمرین کنیم! بفهمیم در برابر آن عظمت بی نهایت همه و همه اقلّ الاقلین اند! اذلّ الاذلّین اند! نماز میخوانیم! روزه میگیریم! حسنات و مبرّات داریم! ولی منطقش را منطق فقر کنیم. متوجّه آن عظمت بی نهایت باشیم و مدام تسبیح کنیم و استغفار نماییم. ز هر چه غیر یار استغفرالله ز بود مستعار استغفرالله دمی کان بگذرد بی یاد رویش از آن دم بیشمار استغفرالله سر آمد عمر و یکساعت ز غفلت نگشتم هوشیار استغفرالله جوانی رفت پیری هم سر آمد نکردم هیچ کار استغفرالله نکردم یک سجودی در همه عمر که آید آن بکار استغفرالله ز کردار بدم صد بار توبه ز گفتارم هزار استغفرالله شدم دور از دیار یار ای فیض من مهجور زار استغفرالله