👈این نوع نگاه به جامعه و به طبقات اجتماعی و مستضعفین و باز کردن عرصه برای مسرفین و ثروتمندان و قارونهای زمان خلاف ضروریات دین مبین اسلام است. 👈در یک جامعه ی اسلامی وقتی تنافی قطعی برخی مباحث اقتصادی اینها با احکام اسلامی آشکار است چطور میتوانند باز خود را مسلمان و متخصّص در رشته ی خود بدانند؟! این خود تناقضی آشکار است. 👈سابقا هم در بذل خاطر شماره ۴۷ در زمینه (مغالطه مگه تو متخصصی؟!) مقداری از آسیبهای این تخصص گرایی امروزی صحبت کردم. 🔷در مورد سوّم هم باید گفت اساسا شما که خودتان را متخصّص میدانید بهتر میدانید که بسیار با هم تفاوت دارید. پارادایمهای اقتصادی متفاوتی وجود داشته و در ذیل آنها مکاتب و مسالک اقتصادی متنوّعی با اغراض مختلف شکل گرفته است. دقیقا شما تخصّص کدام را دارید؟! آیا شما از یک علم محض خبر میدهید که همگی بر آن اجماع پیدا کرده اید و آن را ما ردّ میکنیم؟! هرگز! اگر چنین علوم قطعی را پیدا کنید حتّی ما حاضریم آیات و روایات را هم در برابر آن تأویل ببریم. ولی خودتان هم بهتر میدانید چقدر اینها نزاع خیز است. 👈ولی یک مسأله ای اینجا هست که مشکل ماست. آن هم این است که مدّتهاست که عملا به نوعی سکولاریسم تن داده و حوزه های حسّاسی مانند اقتصاد را به افراد به اصطلاح متخصّص این رشته سپرده ایم! این خطای بزرگ دانشمندان متعهّد مسلمان بود. 👈حوزه های بسیار حسّاسی مانند اقتصاد را باید متفکّرین بزرگ دینی خودمان متکفّلش میشدند تا در این علوم نیز سرآمد شده و مناسبات آن را با فقه بهتر تشخیص میدادند. خودشان هم فقیه میشدند و هم متخصّص برتر در این حوزه های علوم بشری نوین و آنها را به دست افراد نالایق نمیسپردند. 👈گاهی مستقلّا اقتصاد بشری را عمیقتر بررسی میکردند و گاهی نیز اگر لازم بود فقه اسلامی را مبتنی بر رشدهای عقل بشری به روز رسانی مینمودند. فقه نیز عین شریعت نیست و یک تلاش بشری برای استنباط احکام شریعت است لذا در آن حیطه ی بشری اش قابل تحوّل و پیشرفت است. کما اینکه نقش عقل در هندسه ی معرفت دینی نیز را باید جدّی تر گرفت. 🔵در انتها به یاد کلامی از یانیس واروفاکیس اقتصاد دان و سیاستمدار معاصر یونانی افتادم. وی چند سال پیش که اوج بحران اقتصادی یونان بود وزیر دارایی این کشور شد. ایشان یک کتاب به نام: «حرفهایی با دخترم درباره اقتصاد» نگاشته که در واقع تاریخی مختصر از سرمایه داری است! این کتاب را بعد از بحران اقتصادی یونان در سال ۲۰۱۳ به زبان یونانی در ۹ روز برای دخترش سِنیا در استرالیا نوشته است. در جایی از این کتاب این کلام بسیار جالب توجّه را بیان میکند که: 📖«اقتصاد مهمتر از آن است که آن را به متخصصان بسپاریم» 👈در ادامه اینطور بحث را دنبال میکند که فریب پیچیدگی علم اقتصاد را نخورید زیرا ورای این پیچیدگی چیزی نیست و میخواهند شما سر در نیاورید و شما باید خودتان خوب اقتصاد را بفهمید و تصمیمات مهم و بزرگ اقتصاد را ساده لوحانه به این افراد واگذار نکنید. ⚪️در جایی از کتاب میگوید فلانی در یکی از کشورهای آفریقایی تحقیق کرده در یک قبیله که باور راسخی به کاهنان آنجا دارند ولی با وجود اینکه پیشبینی آنها معمولا اشتباه است از اعتقاد آنها به این کاهنان چیزی کم نمیشود. سرّش چیست؟! به این نکته میرسد که در واقع نهادی جز آن کاهنان برای تصحیح مشکلات ندارند و «مجبورند به آنها اعتماد کنند». 👈باز میروند پیش کاهن تا سرّ اینکه پیشگویی اشتباه شد را بگوید. ایشان در ادامه از این جریان استفاده جالبی کرده و میگوید آنچه به عنوان علم اقتصاد میبینید اصلا فکر نکنید وضع بهتری نسبت به آن کاهنان قبیله آفریقایی دارد بلکه اینها هم هر کدام فرمولها و نظریاتی دارند که شکست میخورند ولی با وجود این به تخصصشان در نگاه مردم و اینکه اقتصاد دان هستند و مورد احترام لطمه ای نمیرسد. 👈زیرا باز برای جبران شکست مردم به خود آنها رجوع میکنند. مجبور به این اعتمادند! لذا همواره مورد احترام هستند. از نگاه او گاهی واقعا فرقی بین فوق دکتراهای اقتصاد با کاهنان معبد دلفی نیست.