باسمه تبارك و تعالي (۴۳۶)
«زبان فطرت»
«بی رحمی عطرها»
🔹در جمعی بودیم که از مشکلات جوانان دانشجوی یکی از معتبرترین دانشگاه ها صحبت میشد. برخی جوانان نخبه مان که متأسّفانه مبتلا به الحاد، بد دینی، انحرافات اخلاقی، خودکشی و مخدّرات و... شده اند! از دشواری برقراری ارتباط با آنها صحبت بود. برخی به الحاد کامل رسیده اند و برخی هنوز خدا را لااقل قبول دارند. برای اینها چه میشود کرد؟!
👈صحبت از این بود که جلساتی در زمینه مباحث معرفت شناسی یا شبهات مربوط به فیزیک یا زیست شناسی یا مانند آن برقرار شود. از اساتید برترشان دعوت شود و به شکل گفتوگوهای زنده به بحث بنشینیم.
👈ممکن است برخی واقعا شبهاتی داشته باشند که حل شود یا لااقل اینقدرها هم گمان نکنند طرف مقابل دستش در پاسخ خالی است. این کارها وظیفه ی ماست و باید به آن عمل کنیم. ولی آیا مشکل حل میشود؟!
👈گویا عمق مسأله لااقل برای اکثرشان اینها نیست. اینها بهانه است! آدمی بیش از آنکه فکر میکند متاثر از امور روانی و گرایشات و نفسانیت فردی و اجتماعی اش است!
✋اگر هم فرضا با بحثی علمی ساکت یا قانع بشوند آیا این شبهات یکی دوتاست؟! اگر ریشه درمان نشود مدام از این شاخه به آن شاخه میپرد!
👈راستی حبّ و بغضها را چه کنیم؟! آن اراده ها و تعلّق ها را چه کنیم؟! آن موانع هدایت و سبکهای زندگانی که تلائمی با حقیقت ندارد را چه کنیم؟! آن بد بینی های متراکم را چه کنیم؟!
👈آن اختلافات سیاسی عمیق و اختلاف فضاهای ذهنی را چه کنیم؟! با اینها از چه بگوییم؟! از منطق بگوییم؟! یا فلسفه؟! یا طبیعیات؟! یا الاهیات؟! یا سیاست و علوم اجتماعی؟!
⬇