باسمه تبارک و تعالی (۴۳۹) «مردم زدگی»! «يَسْتَخْفُونَ‏ مِنَ‏ النَّاسِ‏ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه‏» 👈سخنرانی یکی از افراد معروف حوزوی را در مورد تعرّض و اهانت برخی به روحانیون شنیدم: 📢«اینها نشانه ی فاصله گرفتن روحانیت از مردم است و اینکه راه ما در گذشته اشتباه بوده! چرا مردم اینطور اعتمادشان را به ما از دست دادند؟! چرا اینطور شده؟! بی اعتمادی را بیشتر نکنید! ما نداشتیم این روزگار را! این بود نظری که مردم به ما داشتند؟! چه شده؟! این عمامه لباس پیغمبر بوده! ما چه کردیم؟! شرایط خوبی نیست! امنیت برای افراد روحانی در بلاد نیست! و...» 🔹این حرف را میشود از جهات گوناگون بررسی کرد! آیا اینها واقعا نمونه های خوبی برای چنین قضاوتهایی است؟! اگر چنین فاصله ای افتاده آیا صرفا تقصیر روحانیت یا نظام حاکم است و باید در مسیرش تجدید نظر کند؟! آیا این کلام قولی سدیدی است و مناسب این زمان و شرائط جنگ ترکیبی علیه ماست؟! آیا واقعا مردم ما از دست روحانیت به آن شکلی که ایشان میگوید عصبانی هستند؟! 👈همیشه ی تاریخ این توهینها و استهزاء ها کما بیش بوده! همواره انبیاء الهی با مفاهیمی مانند قوم خود و مردمان خود و مانند آن درگیر بوده اند! هیچ رسولی نبوده که «إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُن‏» بوده است! 👈در همین تاریخ نزدیک خودمان در همین قم گمان میکنیم روحانیت نزد همه محترم بوده؟! یادمان رفت آن رضا خان قلدر در حرم حضرت معصوم با طلّاب و با مرحوم آیت الله بافقی چه کرد؟! پسرش محمّد رضا در فیضیه چه کرد؟! ⬇