👈در حالیکه بر هر منصف و مطّلعی روشن است که این مشکلات و تورّمهای روز افزون که سابقا به این شکل نبود معلول یک جنگ تمام عیار ترکیبی علیه نظام ماست! در چنین بافت و فضای جنگی نمیتوان از مشکلات روز افزون بر بطلان مسیر و نا امیدی از انتهای آن حرفی زد زیرا جنگ در انتها نتیجه اش روشن میشود و در طول آن مدام مشکلاتش زیاد و زیادتر میشود. ⛔اساسا چنین انتقاداتی در شرایط جنگی حکم نوعی خیانت جنگی را گاهی دارد! الآن وقت این حرفها نیست! وقت تلاش برای مقابله با هجوم دشمن است. 👈عرض کردم حکایت شما حکایت شخصی است که در وسط میدان جنگ مبتلا به فراموشی شده و میگوید چرا من اینقدر خسته و گرسنه هستم و چرا بدنم زخمی شده و چرا اینها به طرف من حمله میکنند و مدام غُر بزند! 👈کسی که از بیرون به او نگاه میکند میگوید اگر تو واقعا بر سر مصلحت صحیحی تن به این جنگ داده ای خب اینها لوازم طبیعی آن است و فعلا وقت پایمردی و مبارزه است تا در انتها ثمره ی این تلاش و مجاهدتت را بچینی و الآن که وقت سختی کشیدن است! 👈در زمان جنگیدن که نباید کسی انتظار راحتی زمان پیروزی را داشت! تحمّل مشکلات جنگ مانند تحمّل درد زایمان است. هر دردی که بد نیست و هر آرامشی که خوب نیست! حالا هنوز در میانه ی راهیم و هنوز معلوم نیست چه کسی از میدان این نبرد پیروز بیرون می آید تا قضاوتش کنید! هنوز وسط بازی هستیم! 🔹ایشان اشکال کردند که نخیر! مردم واقعا دیگر این نظام و این مسیر را نمیخواهند! هر جایی بروید میگویند چرا به ما توجّه نمیشود؟! چنین امری به معنای شکست قطعی ماست که فعلا ما خودسرانه نمیخواهیم آن را بپذیریم! وقتی مردم جهاد را نخواستند باید مانند امام حسن علیه السلام صلح کرد! هر چند مرد جنگی هم داشتند ولی انتقادها را به جان خریدند و صلح کردند! 👈در پاسخ عرض کردم پیش فرض این بیان شما این است که اکثریّت مطلق مردم از این مسیر ناراضی هستند! اصلا نمیخواهند این هزینه کردنها را! اصلا سازش را میخواهند! ولی اشکال حرف شما این است که اگر هم در بیان این اکثریت درست گفته باشید شما یک برداشت نظری از یک سری انتقادها و غر زدنها و ناراحتی هایی که از مردم دیده اید داشته اید که قابل نقد است! 👈آیا معنای این انتقادها و غر زدنها و بلکه گاهی فحش دادنها در همه یا بیشتر مواردش از نارضایتی عمیق از این مسیر است؟! این امری روشن نیست. بلکه میتوان نشان داد در بیشتر موارد این ناراحتی از باب نارضایتی عمیق از مسیر نیست بلکه از باب عصبانی بودن از شرایط موجود و سختی های طبیعی نبرد است. 👈ولی در باطنشان نوعی رضایت قلبی به صحّت این مسیر دارند. همین است که اینگونه این نظام را حفظ کرده اند و در بزنگاه ها رضایت باطنی شان را مانند تشییع حاج قاسم سلیمانی عزیز نشان دادند! گفتم در همین فامیل خودمان بسیاری هستند که مدام انتقاد میکنند و فحش میدهند ولی من میدانم که اینها فقط عصبانی اند و در باطنشان واقعا طرفدار این نظام هستند و اگر زمینه اش رخ دهد و واقعا این نظام را چیزی تهدید کند آن وقت باطن عمیقتری از آنها را خواهی دید که خلاف قضاوت شماست. 👈ایشان اشکال کردند که حاج قاسم نماد یک سردار رشید ایرانی بود لذا همه او را دوست داشتند و این ربطی به نظام نداشت! حتّی بی دینها هم آمدند! عرض کردم دقیقا منظورم همین بود! آن روح باطنی انسان ایرانی هر چند حتّی متدیّن نباشد یا حتّی ضدّ دین هم باشد در غالب موارد طوری است که خود را در تلائمی عمیق با این مسیر و این راه می یابد! در عمق باطنش به این مسیر گرایش دارد و از آن راضی است. معنای آن تشییع جنازه ی حیرت انگیز چیزی جز این نبود و این را خوب دشمنان این نظام میفهمند! ⬇⬇