🔹ایشان گفتند این همه مشکلات و بی لیاقتی ها و بی تدبیری ها را نمیتوان نادیده گرفت! دیدم عمده اش در امور اقتصادی مدّ نظر است. گفتم در برخی موارد واقعا اشکالاتی است که در این ۴۰ سال میشد رفع بشود و نشده است. در ادامه تنها گفتم یک توجیهی را فعلا ذکر میکنم گرچه بحثی پر دامنه است! سابقا هم چند بذل خاطر در این زمینه نوشته بودم. آن هم این است که دورخیز اساسی انقلاب اسلامی پیدا کردن استقلال سیاسی و آزادی از زیر دست طواغیت و مستکبرین و داشتن یک نظام دینی مردم سالار بود. 👈از همان ابتدا دورخیز اقتصادی نداشت! در ادامه نیز اراده ی قطعی جهانی برای ساقط کردن این نظام سیاسی واقع شد! یک جنگ واقعی لذا بیشتر وقت و تلاش عناصر خدوم این نظام صرف امور امنیتی و سیاسی و نظامی و مانند آن شد تا رفع مشکلات اقتصادی! 👈وضعیت کشور ما در این سالها به تعبیر یکی از دوستان شبیه خانه ای است که در آن یک مار افتاده و کلا از حالت طبیعی زندگی خارج شده و پدر خانواده بیشتر در فکر مراقبت از اعضاء خانواده در برابر این خطر بزرگ و یافتن این مار مرموز و حفاظت از بچه هاست! حالا فعلا برای یک توجیه دم دستی بد نیست. هر چند قابل بحث است. 👈گفتم به شکل طبیعی در انقلابها هم نوعی خافضه رافعه رخ میدهد و احتمالا افرادی نالایق وارد شده و مناصب تخصصی را میگیرند که احتمالا یکی دو نسل باید بگذرد تا گاهی مدیریت صحیح روی مسیر مطلوب عادلانه و یاقت مدارانه اش بیافتد! اقتصاد سرطانی نفتی مان نیز وضعیت را تشدید کرده است. 🔹به این دوستمان گفتم من وکیل مدافع وضع موجود نیستم و کسی هم به من پولی نمیدهد برای این دفاعیه ها! یک مشکلی که ما داریم آن است که چون ادبیات اعتراض و اصول آن را از متون دینی استنباط نکرده و در فرهنگمان نیز وجود ندارد نمیدانیم دقیقا چطور باید اعتراض خود را بیان کنیم که با اصولمان در تعارض نباشد! همین شده که شما فکر میکنید من خودم اعتراضی ندارم و باید از همه چیز دفاع کنم که واقعا اینطور نیست! 👈عرض کردم اگر هم این بحث را طول دادم برای این بود که گمان نکنید آن حرفهایی که با آن قاطعیت میزنید و آن را بدیهی و حرف جمهور مردم میدانید اینقدرها هم بدیهی است و نظر و دیدگاه دیگری وجود ندارد! 👈ایشان هم واقعا انسان فاضل و دلسوزی بود لذا هر چند کاملا با بنده مخالف بود ولی به دلیل شناخت قبلی گوش میداد هر چند از حرفهایم و عمق تفاوت نظرهایمان تعجّب میکرد! عرض کردم این به خاطر آن است که دنیای کیفی و پارادایم ذهنی و نظام تبیینی مان در تحلیل وقایع و حوادث متفاوت است. 👈لذا من تو را متعصّب نمیدانم بلکه میگویم بدان دنیای ذهنی دیگری هم هست که در آن اتّفاقا همه چیز به گونه ای سر جایش هست و هر چند مشکلات وجود دارد ولی اصلا وضعیت آن طور که شما گمان میکنید تاریک نیست! 👈قرار شد این بحث را با این دوستمان از زاویه های دیگر ادامه دهیم. سابقا هم در بذل خاطر ۳۱۳ نیز از ضرورت توجّه به این دنیاهای ذهنی در مباحثات صحبت کردم؛ بذل خاطر ۲۵۷ در زمینه سکولاریسم روایی را نیز در مباحثه با همین دوستمان سابقا نوشته بودم که رجوع به آن هم برای تتمیم این بحث مفید است.