🔹مگر اینکه اساسا منکر ادلّه اثبات وجود خدا و صفاتش باشید تا بتوانید این حرف را بزنید که در این حالت هم مادامی که نتوانید یک تنافی قطعی را اثبات کنید نمیتواند این امر را دلیلی منطقی برای انکار خدا قرار دهید. مگر اینکه بگویید مادامی که به شکل تفصیلی و قانع کننده سرّ این شرور را نفهمم خدای دینی برایم قابل اثبات و قانع کننده نیست.
👈در این فرض باید گفت چنین انتظاری مبتنی بر انحصار علم در علوم تفصیلی و انکار علوم اجمالی است که امری باطل است. زیرا میتوان خدای دینی را در ضمن پاسخی اجمالی به این شبهه اثبات نمود.
👈اینکه خودمان را شرطی کنیم که مادامی که مفصّلا اسرار امور برایمان روشن نشود چیزی را قبول نکنیم اوّلا غیر منطقی است و ثانیا غیر اخلاقی و ناشی از نوعی تکبّر و انتظار بیجا.
✅سرّ نزاع هم به این برمیگردد که افراد حقایق کلّی را رها کرده و بخواهند حقیقت را صرفا در عالم جزئیّات درک کنند. روشن است که درک یک حقیقت گاهی در عالم کلّیتش میسّر و در عالم جزئیّت بسیار دشوار است.
🔸به قول امام حسن مجتبی علیه السلام در پاسخ اشکال برخی یارانش در سرّ صلح با معاویه همینکه شما بدانید من امام شما هستم برای پاسخ کافی است:
📖«إِذَا كُنْتُ إِمَاماً مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ لَمْ يَجِبْ أَنْ يُسَفَّهَ رَأْيِي فِيمَا أَتَيْتُهُ مِنْ مُهَادَنَةٍ أَوْ مُحَارَبَةٍ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِيمَا أَتَيْتُهُ مُلْتَبِساً»
🔸«کلامی مهمّ از کتاب اخوان الصفا»🔸
در رسائل اخوان الصّفا فصلی در «جزاء المحسنین» دارند. در این فصل بیان میشود که انسان در آخرت بر حسب درجات معرفتی و جهاد عملی شان درجه بندی میشوند. سپس انسانها به دو دسته ی عوام و خواصّ تقسیم میشوند. عوام نیز دو دسته میشوند. یکی گناهکاران و دیگر نیکوکاران. در بین عوام بهترین انسان یا همان «أجود احوال العامة و الجهّال» آنهایی هستند که دنبال کثرت نماز و روزه و ذکر و قرائت قرآن و مانند آن هستند که باعث میشود در گناه نیافتاده و آفت زده نشوند!
👈ویژگی خواصّ آن است که اهل فکر مخصوصا در امور دینی هستند. سپس در مورد خواصی که اهل فکر هستند دو دسته مطرح میشود دسته ای که اهل یمین و سعادت هستند و دسته ی دیگری که اهل شمال و ضلالت میباشند.
👈بحث از اینجا آغاز میشود که چه چیزی باعث میشود که برخی اهل فکر و اندیشه سعید و برخی دیگر شقیّ شوند؟! اخوان الصّفا معتقدند که این امر به آن برمیگردد که امورات عالم به دو نوع کلیات عالم و جزئیّات تقسیم میشود.
👈اگر خواصّ اهل فکر ابتدا از دروازه ی کلّیات وارد وادی معرفت شوند دربها به روی آنها گشوده میشود: «كلما ازداد تفكرا في هذا الباب، ازداد بربه يقينا و بأوصافه معرفة»
👈اینها به زودی در عالم کلّیات خدایی حیّ عالم قادر علیم حکیم محسن جواد کریم مشفق رحیمی را می یابند که وقتی در دل چنین معرفتی به علوم جزئی دیگر میپردازند مدام تقرّب و معرفة اللهشان بیشتر شده و شوقشان برای لقاء الله افزوده میشود.
👈ولی اگر از دروازه ی جزئیّات بخواهند وارد درک حقایق عالم شوند از آنها جلوگیری شده و مدام دچار شک و تحیّر و درد روحی میشوند! گویا آدرس را نمیدانند:
📖«كلما ازداد تفكرا ازداد تحيرا و شكوكا و من اللّه بعدا، و كان قلبه من أجل ذلك في عذاب أليم»
👈این دسته به تعبیر اخوان الصفا همانهایی هستند که قبل از آنکه به علوم کلّی و آداب و ریاضیات و تهذیب اخلاق مانند آن خودشان را تربیت کنند انتظار دارند که بتوانند امور جزئی پیچیده ی عالم را درک کنند! همان اموری که حتّی نوابغ علماء و فلاسفه هم از درک آن معمولا عاجزند چه رسد به اینها!
⬇⬇