😮کلام یونگ متضمّن نوعی افتخار به این نقص بزرگ است! 👈خلاصه کلام او آن است که انسان مداری و عقلانیت مستلزم شک به گذشته و خوش بینی به آینده است و این یعنی تکیه نکردن به گذشته و این یعنی بی پشتوانه بودن 👈و چون خصلت علم نوین شکاکیت و عدم قرار است انسان به موجودی بی قرار و تنها و رها تبدیل میشود. 👈این بی قراری از نوع درد زایمان و وصول به آرامش بعدی هم نیست بلکه یک درد مدام و خلأ لاینحلّ است! 👈امری که با وصله کردن معنویّت به اینگونه عقلانیّت هم قابل جبران نیست! ولی چه میشود کرد؟! 👈تجدد شدیدا غیر تاریخی است و به سنّت تکیه نکرده لذا هم بی تکیه گاه است و امید قرار ندارد! راستی زیستن در زمانه خود یکی از معضلات تجدّد واقعی است! 👈شاید برای همین است که تجدّد معمولا دوست ندارد به انتها برسد و به بهانه های مختلف خود را تحت سنّت پنهان میکند تا از خود واقعی خودش غافل شود!