باسمه تبارك و تعالي (۵۷۵) «حکایت یک روز با برکت» 🔹امروز خسته بودم. کار خاصی نکردم. کمرم درد میکرد و جایی استراحت میکردم. دیدم چه روز کم برکتی برایم بود. با رزق و روزی با برکت آشنا بودم ولی تا کنون آنقدرها با زمان با برکت چندان آشنا نبودم. 💭به یاد شنبه ی هفته ی قبل افتادم! روزی بود که برایم نماد برکت یافتن زمان بود. اینکه از این روزها چقدر میشود استفاده کرد و ما غافلیم! این روزها چه ظرفیّتهایی دارند و ما با ناسپاسی آن را اسراف میکنیم. 🔸سحر شنبه ی هفته ی قبل به کاظمین رسیدیم. زیارت دو امام بزرگوار امام کاظم و امام جواد علیهما السلام را انجام دادم. زیارت جامعه و نماز حضرت جعفر و نوافل و در انتها نماز صبح را خواندم و به جمع رسیدیم. 🔹به اتوبوس برگشتیم و راهی مزار سید محمّد عموی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف در شهر بلد شدیم. زیارت کردیم و نماز خواندم. برگشتیم و راهی سامرّا شدیم و با طیّ مسافتی طولانی به حرم دو امام بزرگوار امام هادی و امام عسکری علیهما السلام رسیدیم. 🔸توفیق شد زیارت جامعه و نماز حضرت جعفر خواندم و به سرداب مقدّس هم رفتیم. برگشتیم و راهی نجف اشرف شدیم. مسافتی طولانی را پیاده روی کردیم و قبل از مغرب موفّق به زیارت شدیم. زمان اندک بود و تنها به یک زیارت امین الله بسنده کردیم و آرام آرام برگشتیم تا همراهانمان را پیدا کنیم. 🔹مسافتی طولانی را برگشتیم و دیدم یکی از همراهان گم شده! چند نفر منتظر ایشان ماندیم و بقیه به سمت مسجد سهله رفتند. ایشان هم پیدا شد و دوباره مسافتی را سواره و پیاده پیمودیم و به مسجد سهله رسیدیم. بقیه را یکی از بزرگواران عراقی به حسینه ای در اطراف شهر برده بودند. 🔸اواخر شنبه شب و این روز مبارک بود که توانستیم با کمک مسیریابهای مجازی با گرفتن یک تاکسی عراقی به جمع اصلی بپیوندیم. گویا روزها و ماهها در این روز شنبه ی مبارک گنجانده شده بود. راستی چقدر مبارک بود. گویا نماد و عصاره ی برکت بود. در این روز حساب کردم شاید لااقل ۱۰ کیلومتر هم پیاده روی کرده بودیم. 💡به ذهنم خطور کرد ببین این روزهایی که از عمرت از دست دادی چقدر میشد بهره داشته باشد! تو که به فکر اسراف دانه های برنج و چراغ اتاق بچه ها هستی به فکر اسراف این لحظاتی که در این روزها تلف میشود هم هستی؟! 🙏خدایا به ما عمری با برکت عطا کن! رزقی با برکت عطا کن! نسلی با برکت عطا کن! وجودی با برکت عطا کن! مرگی با برکت عطا کن! ✋راستی آیا آنقدر که به فکر پول و نسل و علم و آبرو و... هستیم به فکر برکت داشتن اینها هم هستیم؟! آیا میدانیم اگر برکت نداشته باشد همان نباشد بهتر است؟! چقدر دغدغه ی مبارک شدن داریم؟! 🔹راستی که برکت حکایتی است. و چه مفهوم دینی زیبایی است. مرحوم علامه ی طباطبایی در جلد هفتم المیزان بحثی در زمینه برکت دارد و در فرازی از آن میگویند: 📖«البركة بالحقيقة هي الخير المستقر في الشيء اللازم له كالبركة في النسل وهي كثرة الأعقاب أو بقاء الذكر بهم خالدا ، والبركة في الطعام أن يشبع به خلق كثير مثلا ، والبركة في الوقت أن يسع من العمل ما ليس في سعة مثله أن يسعه... 📖فإنزاله تعالى بركته على طعام مثلا هو أن يوفق بين الأسباب المختلفة الموجودة في أن لا تقتضي في الإنسان كيفية مزاجية يضره معها هذا الطعام ، وأن لا تقتضي فساده أو ضيعته أو سرقته أو نهبه أو نحو ذلك ، وليس معناه أن يبطل الله سائر الأسباب ويتكفل هو تعالى إيجاد الخير فيها من غير توسيطها»