باسمه تبارک و تعالی (۵۸۵) «پاک کردن لوبیا سبز» 🔹مقدار زیادی لوبیا سبز خریدیم. زحمت لوبیا سبز را همسر و مادرم میکشیدند. خانواده سرما خورده بود. این بار دیدم باید مقداری کمک کنم. سر و ته لوبیاها را با چاقو پاک کردند. من هم رفتم و آنها را شستم. 🔸وقتی خشک شد خانواده با همان کسالتی که داشت هویجها را درست میکرد و من هم قرار شد با چاقو لوبیاها را ریز کنم. به فکر فرو رفتم! این لوبیایی که میخوردی راستی این همه مراحل طی میکرد تا آنقدر راحت نوش جان کنی؟! 🔹قدر این زحمتها را میدانستی؟! اصلا میفهمیدی تا تشکّر کنی؟! تک تک این قطعه های لوبیا و دانه های هویج که خوردی عمر و محبّت یک انسان را با خودش داشت. برای تو! برای تو قدر نشناس! همینکه با چاقو خورد میکردم انگشتم تاول زد. 🔸تقریبا یک سوّمش را انجام دادم که دیدم نمیتوانم ادامه بدهم. عذر خواهی کردم و رفتم. ولی برایم درسی شد که قدر بدانم. وقتی سر سفره مینشینم عمیقتر به اینها و خدمتی که در آن موج میزند نگاه کنم. خیلی نادانی یا بی چشم و رویی است اگر تشکّر نکنیم؛ یاد صحیفه مولایمان افتادم. خدایا چه لطافتی! 📖اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِيَ إِلَيَّ فَلَمْ‏ أَشْكُرْه‏ 🔹راستی این همه آسمان و زمین و آب و خورشید دست به کار شدند تا این لوبیا را برای تو بسازند؟! تویی که فراموش نشدی! تویی که برای هدفی بزرگ به این دنیا هبوط کرده ای! راستی که شرط انصاف نباشد اگر بندگی نکنی! ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری