باسمه تبارک و تعالی (۵۸۸) «آیا به آزادی نوین برای بشر خوش بین باشیم؟» «دو نقطه ضعف اساسی آزادی غربی» 🔹شکی نیست که یکی از محصولات خیره کننده تمدّن غربی برای دنیای نوین پدیده ای به نام آزادی است. آن هم به این معنا که موانع خارجی در برابر آزادی عمل انسانها در رفتارهای فردی و اجتماعی ولو در ظاهر کمتر شده است. افراد و گروه های اجتماعی احساس آزادی بیشتری نسبت به موانع میکنند. 🔸این امر هم در هر حال خوبی هایی برای بشر به دنبال داشته است. نظامهای استبدادی و پادشاهی ظالمانه را از میان برده است. برخی فجایع انسانی که زورمندان و ثروتمندان میتوانستند به راحتی بر توده ی بیچاره ی مردم تحمیل کنند را از میان برده است. اینها را نمیتوان انکار کرد. ولی آیا این آزادی را باید به فال نیک گرفت؟ 🔹در پاسخ باید دید آیا آزادی توانسته ریشه ی فساد را بخشکاند؟ قدرتمندان و ثروتمندان که به دنبال منفعت خود هستند. اینها برای وصولشان به این منفعت لازم نیست از راه اجبار و اسارت ظاهری انسانها اقدام کنند. این دیگر قدیمی شده است. مهم برای آنها قدرت و تحمیل اراده است. هم برای روحیه ی استکباری و هم برای استثمار. اصلا برایشان مسأله این نیست که نردبان قدرت اسارت انسانها باشد مانند دنیای قدیم یا آزادی انسانها مانند دنیای نوین. 👈ولی آیا اینها میتوانند آزادی را تبدیل به افساری بر گردن بشریت کنند؟اینها فهمیده اند و یاد گرفته اند که با آزادی انسانها از جهتی بهتر میتوان انسانها را به بردگی کشیده و مجبور نمود. استثمار کرد. سلول همان سلول است. منتها زمانی دیوارهایش مرئی و دیدنی بود و حال نامرئی و نادیدنی. 🔸آزادی دو پاشنه ی آشیل دارد که با آن به بدتر از اسارت تبدیل میشود. چرا بدتر؟! چون اسارت نقاب دار و منافق میشود. دیرتر انسانها میفهمند اسیر و برده هستند. ✔یکی از این دو نقطه ضعف آن است که آزادی غربی عمدتا مانع ظاهری انسانی را از جلوی پای بشر برداشته است. یعنی در ظاهر یک پادشاه و یک حاکم و فرمانده و کدخدا و خان مالک شئون انسان نبوده و مانعی بر سر انتخابهای انسان نیست. ولی مانعی گاهی بزرگتر به نام قانون را به جای آن آورده است. دیکتاتوری اشخاص به دیکتاتوری قانون و بروکراسی بدل شده است. این را افرادی که زندگی غربی را تجربه کرده اند خوب درک میکنند. اینکه چطور در وضع قوانین و نظارت بر اجرای آن و انگیزه ی جدّی در پیگیری و کشف تخلّف و جریمه ی های بی رحمانه در این مسیر تلاش میکنند. برای تدلیس این دیکتاتوری هم اینطور وانمود میکنند که همه مساوی هستند و البلیة اذا عمّت طابت! حقیقتا نوعی دیکتاتوری قانون در غرب وجود دارد. جوامع ما هنوز چون اینگونه نشده اند خوب ماجرا را درک نمیکنند. کافی است از برخی خطوط عبور شود تا به راحتی در غالب جریمه، تعدیل نیرو و... رگ حیات اقتصادی شخص بریده شود. این ترسش روی سر همه سنگینی میکند. به راحتی خدمات بانکی را قطع میکنند. آن هم در جامعه ای که دیگر خانواده و صله رحم و رفاقتی نیست که فرهنگ قرض و کمک طوری باشد که انسانها را در برابر این دیکتاتوری و استبداد قانونی حمایت کند. ✔نقطه ضعف دوّم این آزادی آن است که قابلیت مدیریت شدن به شکل نامحسوس دارد. زمینه ها طوری چیده شده و فشارهای تبلیغاتی و تربیتی و اجتماعی طوری تنظیم میشود که انتخابهای خاصی به اشخاص تحمیل شود. خود شخص هم متوجّه نمیشود که این واقعا خواسته ی واقعی او نیست. در همین راستا مخصوصا برای مهار بیشتر انسانها به شدّت آنها را با نفسانیّتشان که لایه ی زیرین من انسانی است در بند میکشند. با آزادی مظاهر شهوت و ترغیب و تشویق آن. فریبی بزرگ! اخیرا هم توانسته اند با فضای مجازی و علوم شناختی مدیریت دقیقتری بر زمینه های اعمال انتخاب انسان داشته و آزادی را از درون به بند بکشند. و راستی که به بهانه ی آزادی چه ضربه ی مهلکی به آزادی و انسانیّت زده اند؛ 🔻در دنیای قدیم طواغیت بر بدن انسانها حکومت میکردند ولی اینها درون انسانها را هم به بردگی کشیده اند. آنها را اسیر من دانی و پست خودشان کرده اند. اساسا یکی از مقوّمات حکومت طواغیت و زورمندان در فضای گفتمان آزادی ترویج بی بند و باری جنسی و لهو و لعب است. برخلاف قدیم و فضای عبد و مولا مجبورند چنین کنند🔺 👈به نظر شما با وجود این دو نقطه ضعف اساسی که آزادی غربی را به چالش میکشد میتوان به این آزادی فال نیک زد؟! آیا گمان میکنیم زورمندان عالم بیکار نشسته و این دو نقطه ضعف را کشف نکرده اند؟! زهی خیال باطل! 👈همانها که زمانی با نیزه بر گرده ی مردم مظلوم سوار شده بودند حال با آزادی راحتتر سوار شدند. کیست که با آزادی مخالف باشد؟! همه ی بحث سر این است که اینها انسانها را آزاد نکرده اند! آنها را به بردگی نوین کشیده اند. درک این دشوار است؟! 👈آزادی در حرف خیلی راحت ادّعا میشود ولی در عمل است که میبینیم واقعا رخ نمیدهد. از این جهت مثل عدالت است.