👈همان دلی که قرار بود حرمُ الله باشد. همان دلی که همه ی راز و رمزها در او بود. همان که قرار بود از درون او حرکت به سمت عوالم نور و خروج از ظلمتها آغاز شود. چه بسیار انسانها بودند که دلهایشان را این دنیای پست دزدید و دیگر آن را نیافتند! 👈در اطرافمان وقتی نگاه کنیم میبینیم! روز و شب در حال تلاش است برای رسیدن به یک لذّت موهومی! یک خانه و ماشین و ثروت و مقام و... و دلش را فراموش کرده. گویا سحر شده! انگار در این عالم هیچ خبری نیست مگر اینکه او به این قلّه های وهمی برسد. ✋وقتی هم میرسد میبیند این آنی که دنبالش بود نبود ولی دیگر وقت را از دست داده و دوباره طور دیگری دلش دزدیده میشود. ✋آیا به نظرتان یکی از خطرناک ترین بیماری های انسان نیست؟! آیا سرمایه ی اصلی انسان که دل اوست را بیمار نمیکند؟! از سرطان بد تر نیست؟! 👈حالا ما که همه قرار است از این دنیا برویم. ولی این بیماری ها مثل سرطان گاهی آدم را سر عقل می آورد. او را از توهّم ها بیرون آورده و به مرگ توجّه میدهد. ولی این بیماری اصلا همه اش غرور است و غرور است و غرور! 👈عمر انسان که سرمایه ی تحصیل سعادت ابدی او بود را به بهانه ی یافتن یک کالای قلابی تباه میکند! همین است که به حق «متاعُ الغرور» نامیده شده است. 🔹حالا این بیماری خطرناک که اکثر قریب به اتّفاق انسانها را مبتلا کرده دارویی هم دارد؟ آری متخصّصان عالم معنا یک سری داروهایی برایش آورده اند. یکی از آنها که قرآن کریم برای مداوای این بیماری مهلک آورده اسمش «ثمَّ یکونُ حُطاماً» است. طریقه ی استفاده از آن هم اینطور است که وقتی این صحنه های دل فریب را میبینیم که دلمان را میلرزاند سریع از جیب ذهنمان این کپسول معنوی را در بیاوریم و بخوریم! 👈اینکه به یاد بیاوریم بابا فریبت ندهد! آخرش را ببین! آخرش هیچ است و هیچ است و هیچ! کاهی بیش از آن نخواهد ماند! فریب زیبایی فریبنده ی الانش را نخور! آخرش چه؟! عاقبت بین باش. آری این دارو یکی از داروهای شرکت داروسازی عاقبت بینی است ⚪جایی که زندگی میکنم منطقه ای است که تازه اجازه ی ساخت و ساز به آن گویا داده اند. نوع خانه های ویلایی به شکل زیبایی ساخته شده و در حال ساخته شدن هستند. خیلی نو و شیک و تمیز. منزل ما هم در یک مجتمع بزرگ هست. گاهی که به خانه می آیم این خانه های زیبا و مناسب ویلایی را میبینم. واقعا مناسب حال ما هستند. 💭گاهی به ذهنم آمده بود یکی از اینها برایمان مناسب است. حیاطش برای بازی بچه ها و یک طبقه اش برای کتابخانه و کارهای علمی خودم و طبقه ای هم برای اهل منزل ! 💭گاهی هم مثلا به ذهنم آمده این ماشینم کوچک است! آن ماشین را ببین برای تو مناسبتر است! بچه ها پشتش راحتتر بودند! خودت راحتتر بود و... 📛همین حالت اگر مقداری بیشتر در ذهن آدم برود آدم را بیمار میکند. ممکن است آدم را از چیزی که دارد ناشکر و ناراحت و ناراضی کند! آدم را به کارهایی بکشاند تا به این دارایی ها برساند و عمرش را در این مسیر به تباهی بکشاند و شاید آخرش هم نرسد! ... 👈سعی میکنم رویم اثر نکند. به خودم میگویم: «ثمَّ یکونُ حطاماً» گولش را نخوری ها! باقی نیست! فانی است. کاهی بیش نیست. فریبت ندهد! سرت در کار خودت باشد: بس سرای پُر ز جمع و انبُهی پیش چشم عاقبت بینان تُهی 👈چه بسیار قارونها و فرعونها بودند! چه کاخها و باغهایی بودند! آخرش چه شد؟! «ثُمَّ یکونُ حطاماً» آخرش خاک شد! کاه بود! دیگران به ارث بردند و آنها هم رفتند که رفتند! 📖«كَمْ‏ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِينَ فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِين‏» 🔹تعبیر قرآن کریم وقتی این دارو را میخواهد معرّفی کند خیلی جالب است. میفرماید بدانید! این زندگی شما زندگی پایینتر و پست شماست! زندگی بالاتر بعد از آن است. بدانید در این زندگی دنیّ شما مبتلا به بیماری میشوید. بیماری بازی و سرمستی و فریب زیبایی ها را خوردن و پُز دادنها و تفاخرات و مال پرستی و تعلّقات خانوادگی و... . اینها همه خطرهایی است که شما را در مسیر آن حیات برتر بیمار میکند. 👈هر چند خیلی از آنها لذّت ببرید و به تعجّب بیافتید! ولی بدانید آخرش کاهی بیش نیست! خیلی بی ارزش است. خیلی! «ثمَّ یکون حطاماً» مثلش میدانید چگونه است؟! مانند آن زمانی است که بارانی باریده و زمین خشک پر از سبزی و طراوت میشود. 👈طوری میشود که انسان میگوید عجب منظره ای! چقدر زیباست! ولی اندکی نمیگذرد که فصل پاییز فرا میرسد. این سبزی ها رو به خشک و خشکتر شدن می آورد. تا آنجا که جز کاهی از این همه صحنه های دلفریب باقی نمی ماند. همه اش متاعُ الغرور بود. نکند اینها که کاهی بیش نیست و برای امتحان شما بود شما را از مسابقه آسمانی برای رسیدن به درجات بهشت و مغفرت الهی باز دارد! ⬇⬇