باسمه تبارک و تعالی (۶۱۷) «بوق نزن سالار خستس!» «آرمانگرایی جوانان یا محافظه کاری پیران؟!» «ابن سینا و آسیب شناسی نوجوانی، جوانی و پیری» 🔹محفلی بودم؛ از روی شوق با هیجان نظریات جدیدی را برای اصلاح و تحول بیان میکردم. و باز هم مانند بسیاری از مواقع دیگر شیوخ آنجا با نوع نگاهشان و یا با گوشه ی کلامشان و برخی با تصریح بدون آنکه نقد مهمّی داشته باشند من را متّهم به «آرمانگرایی» کردند! 💣کم هزینه ترین و مهلکترین راه برای ضربه فنّی کردن یک طرح بنیادین برای تحوّل و پیشرفت زدن چنین برچسبهایی است. 🔸مقداری تأمّل کردم که آیا اینها آرمانگرایی است یا واقعا عملیاتی است؟! دیدم واقعا عملی است! مخصوصا وقتی دیدم آن فضلای جوانی که بودند همه آن را قبول میکردند و از آن دفاع میکردند. ولی اینها با لایه ای از انکار و یا احتیاطی غیر عادی گوش میدادند! گویا گوششان از این حرفها پر است و به آن خوش بین نیستند! میل دارند راه موجود را ادامه بدهند. ولی من خودم میدانستم این حرفی که بیان شد عمیقتر و عملیاتی تر از این حرفهاست! 💡به ذهنم خطور کرد مسأله «آرمانگرایی» یک جوان و خامی او نیست! بلکه مسأله «محافظه کاری» جماعتی پیر و میل به سوختگی بعد از پختگی در آنهاست!😊 💭به یاد جمله ای پشت یک نیسان افتادم که نوشته بود: «بوق نزن سالار خستس»! و باز به یاد کلام امام صادق علیه السلام به ابوجعفر احول افتادم که وقتی شکوه کرد که بصریان دعوت او را برای تشیّع راستین جز قلیلی نمیشنوند فرمودند: «عَلَيْكَ‏ بِالْأَحْدَاثِ‏ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَير» این سالارها را رها کن و به سراغ جوانانشان برو! ولی چرا؟! ⬇