🔹اینها درکش دشوار نیست. منتها باید انسان مدّتی به خود زحمت مراقبه داده و دو چشم در درونش باز کند تا کم کم با نفس خود و عالم روح و قلب و احکام آن آشنا شود. تا بفهمد چقدر عالم پاکی ها و زلالی هاست. تا بفهمد چطور یک گناه کوچک یا نیّت یا رفتار خاص در آن عالم تأثیرها دارد. چطور گرایشها و معرفتها ماجراها ایجاد میکند. چطور عزمها و اراده ها درجات و درکات، جنّات و آتشها ایجاد میکند. 👈با مرگ قرار است اینها هویدا شود. تازه میفهمیم ایمان چه حقیقت عظیمی داشت. محبّت پاکی و پاکان و اولیاء الهی چه امر مهمّی بود. نیّتها و عزمها چقدر چقدر اهمیت داشت. چیزهایی که در عالم دنیا گم بود آنجا آشکار میشود. 👈اگر دو چشم در درون داشته باشیم میفهمیم این دل و قلب چه مملکت عظیمی است. چه احکام غریب و لطیفی دارد که باید آنها را استنباط کرد. این همان مملکتی است که با مرگ ظاهر میشود. ما از بس غرق دنیاییم از این احوال و احکام دل و روحمان غافل شدیم. بعد میگوییم مرگ چیست؟! بعد از مرگ چه میشود؟! 👈اساسا اگر کسی با عوالم قلب و روح مقداری آشنا شود تازه برایش دین اهمیت اساسی خودش را بهتر نشان میدهد. تازه میفهمد این ائمه ی نور از کدام عالمهای طهارت و پاکی برای هدایت ما آمده اند! 👈وقتی از این احکام و ممالک روحانی غافلیم به خودمان با اعتقادات و رفتارها و نیّات و عزمهای ناشایست ظلمی ابدی میکنیم! گویا نمیدانیم هر عمل و نیّتی اثری در عالم قلب و روح خواهد داشت! یحاسبکم به اللّه است. همه اش ثابت میماند و به ما باز میگردد. همین است که اینقدر معرفة النفس مهم است. چون کلید درک احکام عالم روح است. ⚪بهترین توصیفها را در مورد احکام عالم روح میتوان در قرآن کریم و روایات دید. بعد از آن در کلام برخی از عرفا هم مطالبی پیدا میشود که مفید است. حکما نیز تلاشهای زیادی برای پرده برداشتن از حقائق و استنباط احکام عالم ارواح داشته اند. مثلا شیخ الرئیس ابن سینا در نمط هشتم اشارات در زمینه سعادت و کمال انسان عملا در صدد است برخی ابعاد و احکام روح و قلب انسان را هویدا کند. 🔹مرحوم صدر المتألّهین بیانات جالبی در این زمینه دارد. دو متن کوتاه تر از ایشان را از کتاب شریف مفاتیح الغیب نقل میکنم. ایشان در این کتاب فصلی دارد در زمینه آثار دوری از معارف مربوط به عالم معاد. میگوید ای انسانها بدانید! اگر غرق در دنیا شدید و از قلب و روحتان غافل گشتید با مرگ وارد ظلمت و فشار و تنگی سینه و کوری و ناشنوایی و لالی و محرومیت میشوید. ولی چرا؟! چون قوام آخرت با روح است! آنجا قرار است روح میدانداری کند. روحی که حیات و بقاء و دوامش با علم و معرفت است: 📖«فصل في نتائج الإعراض عن معرفة المعاد أعني معرفة النفس و ما بعدها و هي الظلمة و الضنك و ضيق الصدر و عمى القلب و الصم و البكم و الحرمان و ذلك لأن قوام النشأة الآخرة للأرواح و حياتها و بقاءها و دوامها إنما هو بالعلم و المعرفة 📖فمن لا معرفة له لا قوام لروحه و لا حياة لقلبه إن الدار الآخرة لهي الحيوان لو كانوا يعلمون فبقدر نور المعرفة و الإيمان يكون قوة حياة الإنسان في المعاد يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ و من لا نور له في الآخرة لا عيش له ... 📖و إنما يحشر المعرض عن ذكر الله الناسي لمعرفته أعمى و أصم لأن بصر الآخرة و سمعها ليس بهذه الآلات الداثرة البائرة بل بنور البصيرة و قوة العرفان و صفاء الإيمان و أي شقاوة أشد على الإنسان من أن يكون منسيا عند الله 📖و النسيان عنده يستلزم العدم و يساوق الهلاك لأن مبدأ صدور كل شي‏ء منه تعالى علمه تعالى بل الصدور منه عين المعلومية له و المذكورية عنده كما حقق في مباحث العلم و ثبت عند المحققين القائلين باتحاد العقل و المعقول ما يوجب ذلك» 👈در موضع دیگری از مفاتیح الغیب نیز این حقیقت را با زبان دیگری بیان میکند که آن اسکناس و ارز رایج در عالم روح و آن هوای تنفّس عالم قلب چیزی جز تصوّر و تأمّل قلبی نیست زیرا سرای اخرت مانند عالم دنیا نیست! فریب نخورید. دنیا گویا عالمی است که باید آن را عالم مرگ روح و قلب و پنهانی آن بدانید ولی آخرت سرایی است که گویا این روح زنده شده و ظهور و بروز پیدا میکند: 📖«و منشأ ذلك أن مواد الأشخاص الأخروية هي التصورات الباطنة و التأملات القلبية لأن الدار الآخرة ليست من جنس هذه الدار بل هذه دار الشهادة و هي عالم الغيب و هاهنا دار موت الأرواح و غمورها و الآخرة دار حياتها و ظهورها و بروزها إن الدار الآخرة لهي الحيوان لو كانوا يعلمون 📖و الإنسان إذا انقطع عن الدنيا و تجرد عن لباس مشاعر هذا الأدنى و كشف عن بصره الغطاء كانت رؤيته الباطنة قوية و كذا الغيب بالقياس إليه حينئذ شهادة فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد»