👈بخاری در صدد آن بوده که احکام مریض را در روایات پیدا کند و از این حدیث استفاده کند که مریض میتواند به مؤمنینی که بر بالینش حاضر شده اند اگر اذیّت است بگوید بروید! چنین چیزی هتک و بی احترامی نیست و برای مریض به خاطر کار حضرت جایز است!
👈موضع دیگری که بخاری از این روایت استفاده دلالی کرده در باب الجهاد و السیر و «باب جوائز الوفد» است. ولی به چه مناسبتی؟! به این مناسبت که در این طریق این روایت تتمّه ای دارد که حضرت در آن فرموده: «أجیزوا الوفدَ» یعنی از هیئتهای قبائلی که می آیند پذیرایی کنید و به آنها هدیه بدهید.
👈موضع دیگر کتاب الاعتصام و السنّة و «باب کراهیة الاختلاف» است که از کلام ابن عبّاس: «إنّ الرزیّة کلّ الرزیة» میخواهد این حکم را استنباط کند که اگر این اختلاف رخ نمیداد به سود اسلام ختم میشد. باز در کتاب المغازی و «باب مرض النبی» این مضمون را برای بیان برخی نکات تاریخی منتهی به رحلت حضرت آورده است.
👈هر بار هم یک متن را می آورد با طریق خاصّی. مثلا در این باب ابن عبّاس برای بیان این مضمون مهم از این تعبیر استفاده میکند که: «یومُ الخمیس و ما یومُ الخمیس؟!» نکته ی جالب این است که در برخی از این طرق نامی از عمر هم برده نمیشود. همچنین به خاطر تتمّه ی این روایت از آن در دو باب دیگر برای دستور اخراج یهود از جزیرة العرب و همینطور استشفاع الی اهل الذمة استفاده میکند.
🔹ولی مسلم در صحیح خود با چه لحاظی این روایت تکان دهنده را آورده است! وی در کتاب الوصیة و «باب ترک الوصیة لمن لیس له شیء یُوصی فیه» آورده است! سه طریق آن را هم از ابن عبّاس ذکر میکند. به این لحاظ که ترک وصیّت جایز است! حضرت بر اساس این نقل میخواست وصیّت کند ولی در هر حال چون چیزی نداشت و امر لازمی نبود از آن منصرف شد! همین نشان میدهد کسی که چیزی ندارد بر او واجب نیست وصیّت کند!
👈مسلم بر خلاف بخاری دیگر دلالات این حدیث را برای تأسیس و غنی سازی دیگر ابواب نچلانده! مکر الهی برای حفظ این روایات کلیدی ببینید! دقیقا به همین اعتبار مسلم حدیث خلفاء اثنا عشر را برای استفاده ی انحصار مشروعیت خلافت در قریش آورده است.
👈از همینجا سرّ اینکه چرا حدیث غدیر را صحیحین ذکر نکرده اند میفهمیم. چون واقعا توجیه روشنی برایش نداشته و واقعا از آن احساس خطر میکرده اند! ولی از این احادیث نه!
🔸«عبرتهای حدیث قلم و قرطاس»🔸
عبرتهای حدیث قلم و قرطاس بسیار است. یکی عمق فتنه ای که با آغاز بیماری حضرت درگرفته بود را نشان میدهد. دیگر اینکه چطور چنین حقیقت تکان دهنده ای که وقوعش نزد اهل سنّت قطعی است را تنها به شکل عمده از ابن عبّاس نقل کرده اند! (حالا هر چند از جابر بن عبدالله انصاری یا حتّی عمر نیز در کتب دیگر آورده اند ولی با نقلهای کم رمق!)
👈آن هم ابن عبّاسی که هنگام رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تنها ۷ سال یا طبق نظر ابن حنبل ۱۵ سال بیش نداشته! این نشان میدهد حقایق آشکار و تکان دهنده ی بسیاری است که اساسا به ما نرسیده است! در همان تاریخ فراموش شده است!
✋هرگز نباید گمان کنیم هر چیز مهمّی بوده به ما رسیده! دقیقا همین وضعیت در مورد حدیث جابر بن سمرة هم صادق است. حدیثی که صحیحین آن را تنها از نوجوانی کم سن و سال با طرق متعدّد نقل کرده اند که میگوید با پدرش در مسجد حاضر بوده و منبر حضرت را میشنیده که حضرت فرموده بعد از من ۱۲ خلیفه خواهند آمد.
👈طوری میشود که همهمه و سر و صدا مسجد را پر میکند و دیگر چیزی نمیشود! چنین مضمون تکان دهنده ای که صدورش نزد اهل سنّت قطعی است را عمدتا فقط همین نوجوان نقل کرده!
👈در چنین فضایی وقتی طرق حدیث غدیر اینقدر زیاد برایمان نقل شده خودتان بدانید چقدر واضح و قطعی و در چه شرایط مهمّی بیان شده که این همه طریق پیدا نموده است. و اینکه چنین حدیثی را در صحیحین ذکر نمیکنند حاکی از چه سانسور عظیمی است!
🔹عبرت دیگر این حدیث آن است که فتنه ی اصلی برای امّت اسلامی آن است که باورشان نمیشود که شیخین واقعا آن شخصیتی را داشته باشد که شیعه در مورد او معتقدند! گمان میکنند شیعه سوء ظن داشته و بد بین است! عمده دلیلشان هم یک فتنه ی بسیار تاریک دیگر است و آن هم احادیثی که از زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مدح شیخین نقل کرده اند!
🔻ظلمانی ترین فتنه ی اهل سنّت همین احادیث در مدح شیخین از طرفی و سپس پیروی صحابه از این دو از طرف دیگر است! تا ذهن یک اهل سنّت نتواند به خودش اجازه ی این پرسش و بررسی را بدهد که شاید شیخین در باطن آن طوری نبودند که در ظاهر نشان دادند امیدی برای هدایتشان نیست.🔺
👈در کلام ابن تیمیة هم دیدیم که تمام فضای سازه ای که برای توجیه این حدیث بنا کرد مبتنی بر فرض مفروغ عنه بودن صلاح شیخین است.
⬇⬇⬇⬇