🔹یک فهرستی از نوع مواجهه ی علمایی که در محضرشان بوده ام یا حالاتشان را شنیده ایم در این زمینه به خاطر دارم. مثلا شنیدم که گاهی مرحوم آیت الله میرزا جواد تبریزی در چنین مواضعی میگفته: «یا حضرت عبّاس!»😆😂 استادی داشتم که با کمال خونسردی و یک وضعیت جالبی تنها میگفت: «لا اله الّا الله!»
👈به شکل کلّی باید سعی کرد به شکل کریمانه ای با سلامت از این موضع ابتلا گذشت. گاهی آدم در این زمان چیزی میگوید که آبروی کسی میرود یا خودش سبک میشود. جمع کردنش سخت است. یک مرور سالم و کریمانه ای باید داشت. باید حالت «قالُوا سَلاما» و «مَرُّوا كِراماً» داشت.
👈بیان دیگرش این است که سعی کنیم خون سردی خودمان را حفظ کنیم. در این حالت بهتر میتوانیم وضعیت را بسنجیم و مدیریت کنیم. نفس عمیق در این زمانها خوب است. باید سعی کنیم بدون تأمّل قبلی کاری نکنیم.
✔از کوره در نرویم! این را ضعف خودمان بدانیم. ضعفی که این شخص تنها آن را آشکار کرده! بدانیم لزوما با این پرسش و اشکال نمیخواهد ما را اذیت کند! به فکر مبارزه با او نباشیم.
👈شنیدم مرحوم آیت الله بهجت اینگونه مواضع سکوت میکرده و میشنیده ولی بحث خود را ادامه میداده. از طرفی با سکوت و استماع به آن شخص احترام میگذاشت و از طرفی خودش را مشغول پاسخ دادن هم نمیکرده! پاسخی که ممکن است باعث بروز خشم و یا رفتن آبروی مستشکل و یا ایجاد جرّ و بحث شود.
👈انصافا گوش کردن یک کار مهم در برخورد با فرد بی منطق است. همینکه اینها بفهمند شنیده و فهمیده شده اند گام مهمی در گذر از بحث است. سعی کنیم برخورد محترمانه باشد.
✔راستش گاهی طوری هستیم که گویا باید همه ی حرفهای ما را همه بفهمند! همین باعث عصبانیّت در این مواضع میشود. گاهی همین حالت باعث میشود به مبارزه با چنین افرادی کشیده شویم! باید این حالت را از خودمان دور کنیم که باید حتما حرفمان را بفهمد! قانع شوند! و یا اینکه کلام ما را لزوما حقّ و حکیمانه بدانند! گاهی این حالت ریشه در حبّ نفسمان دارد.
👈شنیدم مرحوم میرزا جواد آقا تبریزی گاهی وقتی کسی اشکال میکرده و اصرار بر جواب داشته میفرموده: «آقا من ضامن فهم شما نیستم!»😊 دیدم نکته ی خوبی است.
🔹آری اوّلین کار این است که تا جایی که ممکن است خودمان را از این موقعیتها نجات دهیم. لااقل در آن حالت با آنها وارد بحث نشویم. بحث با آنها بازی با اعصاب خودمان است. آب در هاون کوبیدن است. اگر اصرار بر پاسخ داشت همان مطلب را کوتاه تکرار کنیم و بگوییم بقیه اش را خودش فکر کند. بعد از کلاس یا زمان دیگری بپرسد!
👈گاهی هم اگر شرایط اقتضا میکرد با بیان برخی حرفای خاص او را گیج کنیم تا از پیگیری پرسشش منصرف شود. توپ را در زمین او بیاندازیم. تمرکز او را از میان ببریم. طوری که خودش را متّهم کند.
👈اگر باز اصرار کرد و واقعا معتقد بود اشکالی علمی است خوب است بگوییم دقیقا اشکالش را بنویسد و به ما تحویل دهد. استاد بزرگوار آیت الله فیّاضی گاهی این کار را میکرد. یا بی خیال میشود و یا وقتی خودش بنویسد عمق پرت بودن اشکالش را بهتر میفهمد.
👈اگر در جمع هستیم گاهی طوری رفتار کنیم تا خود جمع به یک نحوی به او اجازه ی چنین اشکالهایی ندهد یا پاسخش را بدهد. اوّلین کار برخورد حلیمانه است! تا جمع بفهمد چقدر حرف پرت است: «أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِل»
👈گاهی نیز میتوانیم از این گزینه استفاده کنیم که نقص را متوجّه خودمان کنیم. مثلا بگوییم این به عقل ناقص من میرسد. ممکن است اشتباه باشد. با یک حالت تواضعی آن حالت صلابتی که باعث برجسته شدن این اشکالات میشود را بشکنیم. وقتی شکست آن سؤالات و اشکالات هم جدّی بودنش را از دست میدهد.
✔این تواضع خودش مشکلات بسیاری را از سر انسان باز میکند. یک عقلانیت و هوشمندی است. در کنار تواضع باید از نیروی شگفت انگیز طنز هم در تعادل بین روابط استفاده کنیم. سعی کنیم در انبار ذهنمان نکاتی متناسب با این زمینه ها قرار دهیم تا در این وقتها در قالب یک حکایت یا یک نکته یا یک کلام بحث را مدیریت کنیم. با این کار ضمن حفظ خونسردی، اقتدار خود را بر بحث نشان داده و از تهاجم و مقابله به مثل جلوگیری میکنیم.
👈گاهی اگر میشود طوری بحثش را تقریر کنیم که اشکالش را ارتقا داده و از آن حرف خوبی استخراج کنیم و به بهانه ی آن بحث را بهتر تبیین کنیم. تهدید را به فرصت تبدیل کنیم. و یا به شکلی تلاش کنیم اگر میشود ولو با احتمال طوری جلوه دهیم که او هم دارد حرف ما در واقع میزند.
👈اگر هم دیدیم خیلی پرت است نیّت کنیم که او هم میخواهد مثل ما حقیقت را بگوید و از این جهت مانند ما فکر میکند.😊
👈اگر احساس کردیم مقداری لازم است ادامه بدهیم اشکالی ندارد. اندکی صحبت کنیم ولی مترصّد باشیم در یک بزنگاه با یک برخوردی زمان اتمام بحث را صریح اعلام کنیم. تا دیگر طمعی برای ادامه وجود نداشته باشد. دندان طمع ادامه ی بحث را بکشیم.