باسمه تبارک و تعالی (۷۷۱) «پزشک معنوی» «ضرورت تدوین کتب جامع علمی در امور معنوی» 🔹با برخی فضلا صحبت میکردیم. ایشان کتابی درسی نوشته بودند. کتاب ایشان را نقد کردم و برخی کتابهای مشابه آن را هم نقد کردم. بعد از آن روی تخته چندین تقسیم نوشتم که هر کتابی در این سطح در قالب چه دورخیزی دارد محصولات علمی خودش را عرضه میکند. 🔸دیدم خیلی خوشش آمد و خودش از اینکه کسی اینقدر عمیقا او و کتابش و تفاوتش با آثار هم عرض آن را درک کرده تعجّب کرد! گویا خودش هم به این خوبی نمیدانست چرا اینگونه کتابش را نوشته! به مناسبت این حکایت ذکر شد. 👈شخصی -اجلّکم الله- مبتلا به بیماری بواسیر شده بود! پیش پزشک رفت. پزشک پرسید سوزش داری؟! گفت بله! گفت خارش هم داری؟! گفت بله! گفت: ورم و خون ریزی چی؟! مریض هم که از نقطه زنی های پزشک تعجب کرده بود با لحنی خاص گفت: اه! لامصّب انگار اونجا بوده! 😆😂 💡خلاصه خندیدیم ولی مطلبی به ذهنم خطور کرد! الحکمه ضاله المؤمن فاطلبوها ولو بالصین😊 💡آنهم اینکه برای اینکه پزشک حاذقی باشیم و شرایط کسی که مبتلا به بیماری است را درک کنیم و مبادرت به درمانش کنیم لازم نیست خودمان هم زمانی آن بیماری را گرفته باشیم! 👈برای درمان سردرد لازم نیست پزشک خودش سردرد داشته باشد! برای سرطان لازم نیست خودش مبتلا باشد! اینها دیگر نیازمند علم و دانش است. انسان از روی علائم میتواند توصیف دقیقی از آن داشته و مشکل را تشخیص دهد. 👈طوری هم آن را درمان کند که شخص مبتلا دست و سرش را هم ببوسد! بدون اینکه این پزشک نه خودش آن مریضی را گرفته باشد و نه آن درمان را تجربه کرده باشد! ⬇