💡از همینجا به ذهنم خطور کرد در امور معنوی هم همینطور است. 🔻ما نیازمند پزشک معنوی هستیم. شخصی که دانش لازم را در شناخت مریضی های روحی و معنوی و سلوکی انسان داشته و بتواند وضعیت ما را با گرفتن نبض معنویمان و دیگر علائم تشخیص دهد و برایمان داروی معنوی و دستور العمل مناسب خودمان را تجویز کند!🔺 ✋مشکل ما این است که گمان میکنیم برای این امور باید همیشه استاد اخلاقی را پیدا کنیم که خودش تا ته مسیر اخلاق و معنویّت را رفته و چشیده باشد! نه! این امر ضرورت ندارد. اگر دنبال درمان هستیم گاهی علم حصولی کافی است. 💭یادم هست یکبار در درس اخلاق یکی از اساتید محترم شرکت کرده بودم. ایشان با لطافتی احوال انسان متکبّر را توضیح میداد! بحث را تا به آنجا رساند که احوال جسمی انسان متکبّر را هم توضیح میداد! مثلا میگفت سینه اش احساس سنگینی میکند و نفس کشیدنش فلان میشود ... . 👈در ادامه خودشان با لبخندی گفتند البته اینها را که میگویم گمان نکنید لزوما خودم هم باید تجربه کرده باشم تا بدانم! نه! اینها را انسان میتواند با دانشش درک کند! 🔹خوشبختانه بسیاری از مباحث اخلاقی و معرفتی و معنوی تبدیل به علم و دانایی شده است. نقشه ی کمال انسان و منازل سعادت او و احوال و علائم آن و بسیاری از امورات در این زمینه ثبت شده است. البته هنوز جای پیشرفت و دقّت و ارتقا دارد. باید به شکل علمی و رسمی دقیقتر و جامعتر مورد بررسی قرار بگیرد و در کتبی به نام پزشکی معنوی تدوین گردد. 👈طوری که فرضا بتوان مانند پزشکان محترم که خودشان مریضی و درمان را نچشیده اند اینها هم بتوانند این امور را تا حدودی تشخیص دهند و دستور العمل مناسب افراد را بیان کنند. حدس بالینی داشته باشند. علمشان از طب تجربی اساتید اخلاق هم بیشتر و دقیقتر باشد. اینها لزوما استاد اخلاق دیگر نمیخواهد! پزشک معنوی میخواهد. 👈متأسّفانه در مسائل معنوی مطلب برایمان خوب جا نیافتاده است. این عرصه عرصه ی علم و دانایی است. باید با دانش و آن هم دانشی عمیق و جامع کار کرد. ✋یک شخص هر چند خودش بدنی بسیار سالم و شاداب داشته باشد نمیتواند لزوما پزشک هم باشد. یک شخصی که خودش انسانی بلیغ باشد لزوما عالم بلاغت نیست. 👈اینها دیگر از سنخ علم به علم است. بلکه متضمّن علوم جدیدی هم هست که انسان با عقلش آن را در این روابط کشف میکند. 🔹در امور معنوی و اخلاقی گاهی مراجعه به یک روان پزشک و یا روان شناس و یا یک عالم متعارف بهتر جواب میدهد. اصلا آن شخصی که مقاماتی معنوی هم دارد گاهی لزوما نمیتواند برای درمان یک افسردگی یا وسواس یا ترک گناهی خاص مشورت مناسب شخص را بدهد. بلکه بالاتر! برای نفی خطورات شاید روشهای مختلفی در مباحث علمی اگر پیشرفت کند میتوان استخراج و دسته بندی کرد! 👈ولی اینگونه افراد معمولا آن چیزی که خودشان طی کرده اند را میخواهند به همه تطبیق دهند. چون علمی جامع ندارند. چون اینها هنوز تبدیل به علومی که قابل بحث و تدقیق و نگاهی جامع و پیشرفته باشد نشده اند. 🔹از یکی از اساتید بزرگ حکمت و عرفان شنیدم که محمد بن حمزه فنّاری صاحب تخصصی ترین کتاب در عرفان نظری به نام مصباح الأنس که همه عرفا میتوانند سر سفره ی آن بنشینند اساسا خودش عارف و اهل شهود نبوده است! این نشان دهنده ی ارزش علم و دانایی است. یادگیری حکمت و عرفان حقیقتا چشم انسان را باز میکند! اینها را دست کم نگیریم. گاهی بهتر از اهل شهود و کشفهای عالی انسان میفهمد. میتواند مشکلات او را هم به او تذکّر دهد و درمانش کند! خودش هم راه را بهتر درک میکند و تشنه ی پیمودنش میشود. 💭به یاد جریان ملاقات ابن سینا و عارف معروف زمانش ابو سعید ابو الخیر افتادم. یکی از نوادگان ابو سعید به نام محمد بن منوّر در کتابی به نام اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید ابی الخیر یک قرن پس از او احوالاتش را نقل کرده است. 👈در آنجا می آورد که ابن سینا و ابو سعید سه شبانه روز با هم خلوت کردند و جز برای نماز جماعت بیرون نیامدند! 📖«بعد از سه شبانه روز خواجه بوعلی برفت، شاگردان از خواجه بوعلی پرسیدند که شیخ را چگونه یافتی؟ گفت: هر چه من می‌دانم او می‌بیند، و متصوفه و مریدان شیخ چون به نزدیک شیخ درآمدند، از شیخ پرسیدند که ای شیخ، بوعلی را چون یافتی؟ گفت: هر چه ما می‌بینیم او می‌داند» 👈با این وصف حکیم و عارف مقتول عین القضات همدانی در کتاب تمهیدات مطلبی آورده که برایم جالب بود. نشان دهنده ی عظمت علم و مقام پزشکی معنوی است. 👈نقل میکند که ابو سعید نامه ای به ابن سینا نوشت و از او پرسشی معنوی در زمینه راه نجات کرد. بو علی در پاسخش چیزی نوشت و آنقدر برای ابو سعید روشنگر بود که در برخی کتبش به نام مصابیح گفته این حرف آنچنان درک و منطق برتری برایش تصویر کرد که با صد هزار سال عبادت هم به دست نمی آمد: 📖«أوصلتنى هذه الكلمات إلى ما لا أوصلنى إليه عمر مائة ألف سنة من العبادة»