باسمه تبارک و تعالی (۷۷۹) «انقلاب اسلامی و نعمت آزادی» 🔹شب شهادت مولایمان حضرت امام کاظم علیه السلام میزبان یکی از سادات موسوی از یکی از کشورهای خلیج بودم. به سختی فارسی حرف میزد. تحصیلاتش را در یکی از مستعمرات دوردست غرب طی کرده بود و به شوق علوم دینی به قم آمده بود. میخواست دیگر به کشورش بازگردد. 🔸از سیمایش فرهنگ عربی میبارید😊. در هوای خیلی سرد دیدم با دمپایی و بدون جوراب و با دشداشه ی عربی آمد. بوی غلیظی هم از مشک عربی داشت! مدّتی هم به کشور دیگری رفته بود و زن دوّمی گرفته بود و میخواست با خودش به زادگاهش ببرد! 🔹هنوز زن اولش خبر نداشت😕 جوان بود ولی چندین فرزند داشت. میخواست زیاد بچه بیاورد. از شبیخون فرهنگی غرب به فرهنگشان مینالید! میگفت گاهی انگلیسی را بهتر از عربی بلدند! لمس تفاوتهای فرهنگی بارزی که داشتیم حاوی خطورات و ایده های بسیاری برایم بود. 🔸دیدم این برادر عزیزمان مقداری ترس دارد. اشاره ای به گوشی تلفن همراه پیشرفته اش کرد که نمیتواند راحت باشد! میگفت حتّی در کشورشان هم محدودیت دارند. حتّی سنّی ها هم چندان آزادی ندارند. یک خفقان خاصی را برایم تصویر کرد که درکی از آن نداشتم! 💡توجهی دیگر به نعمت آزادی که در کشورمان داریم پیدا کردم. عجب چیز مهمی است! طرف فحش میدهد و باز میگوید آزادی نداریم! محدودیتهای جنسی و محدودیتهای ناشی از زنده بودن مفاهیم دینی باعث شده کمتر متوجه این نعمت بزرگ شویم. 🔹معتقد بود ایرانی ها قدر آزادیشان را نمیدانند تا از آن لذت ببرند! دوست دیگرمان هم در آلمان میگفت اینجا نوعی خفقان قانون حاکم است. انقلاب برایمان آزادی از خفقان را به ارمغان آورد.