باسمه تبارک و تعالی (۷۸۴) 💔«در قدح جرعه ای و ما هشیار؟!»💔 🔹گرسنه بودم و حوصله ی صبر کردن تا موقع غذا خوردن را نداشتم. جایی در آشپز خانه رفتم و نگاهی انداختم دیدم انواع مختلفی کیک و بیسکویت هست. اصلا یادم رفته بود. بنده خدایی لطف کرده بود و برای ما و بچه ها خریده بود. 🔸یک دفعه اخمم باز شد و گفتم این همه چیز بود و غافل بودی؟! گرسنگی کشیدی؟! این کیکهای متنوّع و خوشمزه انتظار تو گرسنه را میکشید و اصلا خبر نداشتی؟! جایتان خالی که آنها را به کمالشان رساندم!😊 💭به یاد قصیده آن عارف دلسوخته، ‌سنایی غزنوی افتادم که چه پر درد نصیحتمان میکردم. اینجا بهتر سوز کلامش من را گرفت! طلب ای عاشقان خوش رفتار طرب ای شاهدان شیرین‌کار در جهان شاهدی و ما فارغ؟! در قدح جرعه‌ای و ما هشیار؟! 🔹رفقا این بیت دوم را حفظ کنیم و مدام در حالات مختلف بخوانیم. یک تفسیر عشقی و حالی از آیه ی شریفه «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» است. 🔸راستی ای بیچاره چرا اینچنین زار و حزین نشسته ای؟! در قدح جرعه ای از شراب ناب معرفت و بهجت برایت ریخته و کناری نهاده اند و سودای مستی نداری؟! در جهان چنین جمال دلربایی مدام برایت جلوه گری میکند و دستی در گریبانش نمیبری؟! 🔹این همه لذّتها و بهجتها انتظارت را میکشد و از آن غافلی؟! از عطش له له زنان عمری را تباه کردی و از آن آب گوارایی که کنارت جاری است غافلی؟! آن زیبای دلربا که همه ی ذرّات عالم از عشقش در طرب و سماعند همیشه کنارت بود و تو بیکار نشستی؟! زین سپس دست ما و دامن دوست بعد از این گوش ما و حلقه ی یار