باسمه تبارک و تعالی (۷۹۰) «زیاده، نمیخورم!» 🔹جایتان خالی سر سفره فسنجان با سبزی و ماست آماده بود. بچه ها کنار بشقابشان ماست ریخته و سبزی را روی قاشق گذشته و مقداری برنج با فسنجان میخوردند. 🔸یکی از بچه ها نمیخورد. مدام بهانه می آورد! گرسنه بود و این غذا را هم دوست داشت! بعد از مقداری کلنجار با همان لحن کودکانه و با ناراحتی گفت: «خیلی زیاده! نمیخورم!»😩 🔹توهّم اینکه مجبور است همه را بخورد باعث شده با وجود گرسنگی و اینکه این غذا را واقعا دوست دارد، دیگر شروع کردنی هم نداشته باشد! حکمتی گفت! 🔸گفتیم حالا هر چه میتوانی بخور! با اکراه شروع کرد و اتّفاقا بیشتر غذایش را هم خورد. اگر همان ابتدا به اندازه برایش میریختیم با شوق میخورد و شاید حجم بیشتری هم میخورد! این ناراحتی را هم نداشت و با اکراه هم نمیخورد! 💡به ذهنم خطور کرد در امور علمی و معنوی و رشدهای دیگر انسان هم همینطور است. 🔹وقتی در شریعت اسلامی دقّت کنیم میبینیم با وجود این عظمت و عمق و اسرار بیکرانش چقدر آسان شروع میکند. با شهادتین و رعایت ظواهر. بعد از آن با خواندن نماز هرچند حضور قلبی نباشد. 🔸بعد از آن با رعایت از تقوای جزئی شروع میکند تا مراتب بالاتر و ورع و توکّل و تفویض و تسلیم! به هیچ وجه سخت نمیگیرد. هدف را میگوید ولی طوری در ظرف و بشقاب جلوی ما نمیریزد که نا امید شویم. ولی با برنامه ای ذائقه ی ما را تحریک کرده و به عروج دعوتمان میکند. 📖إنّ هذا الدِّينَ مَتِينٌ فَأوغِلُوا فيهِ برِفقٍ ، و لا تُكَرِّهُوا عِبادَةَ اللّه ِ إلى عِبادِ اللّه ِ فتكونوا كالراكِبِ المُنْبَتِّ الذي لا سَفَرا قَطَعَ و لا ظَهْرا أبقى.