⚪این مطلب را هم خوب تصویر کرده بود که طبقه های مختلف زمینه برای پیدا کردن انسجام و هویّت درونی پیدا میکنند. این خانواده ی فقیر چقدر از یک همکاری و انسجام درونی برخوردار است. و از طرفی چون اینها واقعا یک زندگی سوسکی دارند توانسته اند شرایط و دنیای جدیدی برای خودشان بیافرینند. ✋آنها را با خودتان مقایسه نکنید و گمان نکنید لزوما خیلی هم اذیت و ناراحتند! 👈اتّفاقا میتوانند خیلی هم شاد باشند و از وضعیت خودشان بدشان هم نیامده و به آن راضی باشند. مکارانه اساسا سوار طبقه ی دیگری شوند و میان خودشان آنها را مسخره کنند! مقداری عمیقتر باید به این دنیاهای موازی سوسکی نگریست. ⚪آخرین مطلبی که به آن اشاره میکنم این است که نشان میدهد که همین فقرا که از منظری در این نظام سوسکی سزاور ترحّم جلوه میکنند خودشان میتوانند بسیار نسبت به یکدیگر بی رحم باشند. اصلا همدیگر را درک نکنند. 👈این خانواده فقیر به سادگی وارد رقابت با انگلها و سوسکهای رقیبی که به این خانواده ثروتمند چسبیده بودند شده و آنها را بی رحمانه و با کلک و دروغ و تهمت از صحنه کنار زدند! راننده و خدمتکار را حذف کردند. 👈وقتی هم متوجّه شدند خدمتکار قبلی و همسر در زیر زمین مخفی این خانه زندگی کردند بیرحمانه سعی در حذف آنها نموده و حتّی کار در انتها به قتل هم کشیده شد. 👈اصلا مشکل این نیست که فقیر ثروت ندارد. مشکل در این روح دنیا زده منفعت طلب و طبع خودخواه بشری است. اگر اینها هم موقعیتی پیدا کنند ولی مهذب نباشند از دیگران هم میتوانند خطرناکتر باشند. حکایت انسان در حوزه ی سلطنت نفس و دوری از فطرت همین است.