باسمه تبارک و تعالی (۸۱۹) «قدر فلسفه و عرفان اسلامی را بدانیم» «سرّ سفارش به عرضه امور به قرآن و روایات» 🔹به مناسبتی بار دیگر با کتاب مفاتیح الغیب صدر المتألّهین مأنوس شدم. این کتاب یکی از آخرین کتب صدرا قبل از رحلتش و در نهایت سیر علمی اش است. آن را بسان مقدّمه ای برای تفسیر قرآن کریم نگاشته است. پر از نکات و حکمتها و دقائق و ظرائف است. 👈حقیقتا قدر صدرا کم دانسته شده است. هم در بین شیعه غریب است و هم در دنیای اسلام و هم در جامعه ی بشری. ظهورش مصادف با آغاز رنسانس و تحوّلات تمدّنی شد. 👈اگر همان دنیای قدیم ادامه می یافت ایشان ظرفیّت آن را داشت که حکیم اوّل در شرق و غرب عالم در همه ی محیطهای علمی باشد. ✋حیف از این نکات و دقائق نیست که در این گوشه ها خاک میخورد؟! پس در این دانشگاه ها و حوزه ها چه میخوانند؟! چه کسی باید اینها را فرا بگیرد؟! ⚪بنده با آنهایی که این علوم فلسفی و عرفانی را گویا میپرستند میانه ای ندارم. حتّی با آنهایی هم میانه ای ندارم که اذعان میکنند اینها معصوم نبودند ولی در عمل طوری با عبارات اینها در شفا و اسفار و فتوحات و... رفتار میکنند که گویا مقامی بالاتر از عصمت دارند. ⚪از آن طرف با امثال غزّالی ها و فخر رازی های سنّی و شیعه ی خودمان که کاری جز بدگویی و ناشکری ندارند هم میانه ای ندارم. این همه فوائد و نکات و برکات را که اینها در سر سفره آورده اند را ندیده و مدام نق میزنند! گویا طلبکارند! 👈طوری حرف میزنند که گویا هیچ چیز قابل استفاده و هیچ حکمتی اینها با خودشان نیاورده اند و خودشان علوم اولین و آخرین را از قرآن و سنت استنباط کرده اند! 👈گویا این علوم حکمی با این همه دستاورد حیرت انگیز و خارق العاده هیچ چیز خاصی با خود نیاورده و یک چیزی هم به اینها بدهکارند! 👈جالب اینکه خود اینها هم از آنجا که میدانند یا نمیدانند سر سفره ی این علوم نشسته و از آن تغذیه میکنند و از باب «الشعیر یؤکل و یذمّ» از آن بدگویی میکنند. 👈آری در آثار این حکما غثّ و سمین بسیار است. چرا باید به خاطر برخی امور این همه برکات کارشان را نادیده گرفت؟! چرا به خاطر برخی اباطیلشان حقایقشان را انکار کنیم؟! «فَلَوْ أَنَّا إِذَا رَأَيْنَا شَيْئاً مِنَ الْبَاطِلِ مَعَ الْحَقِّ تَرَكْنَا لَهُ‏ الْحَقَ‏ لَمْ نَقْضِ حَقَّ مُسْلِمٍ» 👈بله این کار درستی است که خوش‌بین افراطی و زود باور نباشیم. اینها هرگز معصوم نیستند. ولی بد بین هم نباشیم. آنچه این دسته به آن دعوت میکنند یک بدبینی افراطی است. 👈شاید هم اینها مبتلا به یک عکس العمل افراطی در برابر آن والهان افراطی این علوم فلسفی و عرفانی شده اند! در هر حال نوعی بیماری ادراکی است. ⚪طریق صحیح همان است که اهل بیت علیهم السلام به ما یاد داده اند؛ آنکه الحکمة ضالّة المؤمن. در چنین نگاهی همه چیز متفاوت میشود. فرهنگ عرضه به ثقلین که در هر حال به شکلی توسّط دین مبین تبلیغ شده یک فرهنگ قویم است. این فرهنگ میگوید زود انکار نکنید. به قرآن و روایات عرضه کنید. 👈خدا را شکر که سعیم بر آن است که دین خود را تنها از قرآن و سنّت بگیرم. آن هم نه از باب تحمیل اندیشه و جهل به روش فهم و طرق اسانید. ولی این باعث نمیشود اگر حقیقت در جایی میوه ای داده آن را نبینم. نه! 👈آن را می آورم و به قرآن و روایات عرضه میکنم. حرفهای این فلاسفه و عرفا و دیگر نحله ها را باید به قرآن عرضه کرد. ✔لابد میگویید اگر قرار است عرضه کنیم خب خود قرآن کریم و روایات آن را دارد و تحصیل حاصل باطل است. در پاسخ باید گفت این عرضه نکته ها دارد. بسیاری از حقایق قرآن و روایات در ظرف عرضه خودش را به ما نشان میدهد. ✔ما باید مبدأ قابلی خود را توسعه دهیم. گاهی در قالب این عرضه تازه حقایق عمیق و دقیق دینی را میفهمیم. البته نه صرفا از این رو که متوجّه شویم این حرف در قرآن بود و ما به آن توجّه نمیکردیم. بلکه حتّی گاهی به این شکل که قرآن به شکل عمیق و دقیقی این را نمیگفت و چیز دیگری میگفت و ما به آن توجّه نمیکردیم!