👈مرحوم میرداماد در حواشی خود بر اصول کافی معتقد است که فقره نخست علامت کمال عقل نظری و فقره دوّم اشاره به کمال عقل عملی است. در ادامه نکته ای که ایشان بیان میکنند این است که عادت قرآن کریم هم همین است که کمال دو قوّه را معمولا با هم می آورد. 👈شاگرد ایشان مرحوم ملاصدرا در شرح اصول کافی مراد از تفاوت این دو نوع عقل یعنی عقل معاویه ای با عقل دینی را در این میداند که یکی عقل معتدل است که برترین صفات انسانی است و دیگری همان جربزه و افراط در عقل است که در حکمت عملی آن را بدترین ملکات انسانی میدانند و معتقدند که بلاهت و کودنی از آن بهتر و نزدیکتر به نجات است. 👈از نگاه ملاصدرا این عقلی که در این روایت آمده همان عقل در برابر شیطنت یا همان جربزه و بلاهت است. مرحوم محمد تقی مجلسی نیز در در روضة المتّقین مراد از این عقل را آثار آن یعنی تدیّن به دین حق و عمل صالح میداند. ولی نکته ی این نوع تعریف را بیان نکرده است. 🔸«اهمیت عقل نظری و عقل عملی در سلوک»🔸 برخی بزرگان نیز این عقل را که در این روایت معرفی شده عقل عملی میدانند. با توجّه به اهمیت این نظر مقداری بیشتر آن را توضیح میدهم. عقل عملی نزد بسیاری به قوّه‌ی مُدرِکِ باید و نباید مرتبط میشود. 👈از دید ابن سینا در فصل پنجم از مقاله ی اول نفس شفاء، نفس ناطقه انسانی دو قوه دارد و قوه هم همان مبدأ التأثیر فی شیء آخر است و این قوه یا قوه ی عالمه است یا همان عقل نظری، یا قوه ی عامله یا همان عقل عملی، و اطلاق عقل بر این دو از باب اشتراک لفظی است. 📖فالعاملة قوة هی مبدأٌ محرکٌ لبدن الانسان الی الافاعیل الجزئیة الخاصة بالرویّة علی مقتضی آراء تخصها اصطلاحیة 👈بعد از این ابن سینا معتقد است که عقل عملی اگر هیئة استعلائی نسبت به بدن و قوای بدنی یعنی شهوت و غضب داشته باشد به آن دارای اخلاق فاضلة میگوییم و اگر هیئت انقیادی نسبت به بدن و قوای بدنی یعنی شهوت و غضب داشته باشد به آن اخلاق رذیله گفته میشود. 👈پس کار عقل عملی تحریک بدن است و اگر این کار هیئت راسخی شود اخلاق میشود پس موصوف در اخلاق، نفس ناطقه ی انسانی به لحاظ قوه‌ی عامله یا همان عقل عملی اوست و این هم نشان میدهد عقل عملی از سنخ تحریک است. 👈سرّ این امر هم از دید ابن سینا این است که نفس انسانی جوهر واحدی است لکن به لحاظ دو جنبه دو نسبت دارد: جنبه‌ی ما تحت و جنبه‌ی ما فوق، و برای نفس انسانی به حسب هر جنبه ای قوه ای است که به تنظیم علاقه بین نفس و آن جنبه میپردازد. عقل نظری ناظر به جنبه ی فوقانی است و عقل عملی ناظر به جنبه ی تحتانی: فمن الجهة السفلیة تتولد الاخلاق و من الجهة الفوقانیة تتولد العلوم 👈ظاهرا در اینجا عقل عملی در نگاه ابن سینا تنها منشأ انگیزه باشد نه خود اراده یا حرکت عضلات. یعنی یک صورت جزئی میدهد که آن را قوه ی محرکه ی باعثه یا همان نزوعیة در تخیل تبدیل به انگیزه برای رفتار قوه ی محرکه ی فاعله مینماید. به عبارتی گویا عقل عملی امر معقول را که عقل نظری تحصیل کرده است به صورت جزئی درک میکند و آن را به تخیل میدهد و سپس قوه ی نزوعی - که یکی از قوای نفس حیوانی و دو شعبه ی شهوت و غضب دارد- انگیزش مناسب با آن را تولید میکند و قوه ی محرکه فاعله را به خدمت میگیرد. 👈لذا اینکه ابن سینا در تعریف عقل عملی میگوید: قوة هی مبدأ محرک لبدن الانسان الی الافاعیل الجزئیة الخاصة بالرویّة علی مقتضی آراء تخصها اصطلاحیة مرادش به این کیفیت است که بیان نمودیم. البته باید بیشتر در این زمینه در عبارات ابن سینا تأمل کرد. و به تعبیر بهمنیار در التحصیل: 📖«قد عرفت بالمشاهدة أنّ الانسان له أن يدرك المعقولات و أن يتصرّف فى القوى البدنيّة، و لا محالة لقوّتين فيها على ما عرفته، فالّذى به يتصرّف فى البدن هو العقل العملىّ، و الّذي به يدرك المعقولات هو العقل النظرىّ. و الأفضل للنفس أن يكون العقل العملىّ تابعا للعقل النظرىّ سائسا جميع القوى البدنيّة بحسب الأحكام العقليّة دون أحكام القوى البدنيّة؛ و لا محالة إنّ ذلك بهداية و فطرة فاضلة تسمّى الملكة الفاضلة» ⬇⬇