✔اما تفاوت بزرگ میان این دو پدر و پسر در فلسفه و عرفان است. هر چند هیچ کدام فیلسوف و یا استاد عرفان نظری نبوده اند و اطلاعاتشان در همان حدّ سواد عمومی نیمه تخصصی بوده ولی مجلسی پدر به فلسفه و عرفان خوش‌بین است ولی فرزندشان به این دو بدبین است. مجلسی پدر به شکلی خوش‌بین است که او را اساسا در زمان خودش از صوفیه برمی‌شمرده اند و پسر آنقدر مخالف است که او را یکی از دشمنان فضای فلسفی و عرفانی شمرده اند. ولی این تفاوت بسیار بزرگ از کجا نشأت میگیرد؟! 🔹خود علامه مجلسی سعی کرده پاسخ این مطلب را در رساله ای که در باب اعتقادات نگاشته بدهد. آنجا که متّهم نمودن پدرش به تصوّف را رد میکند. خلاصه ی پاسخش این است که پدرم اهل زهد و ورع بودند و این روش غیر از روش تصوّف است و اگر میانه اش با صوفیه گرم بود صرفا در اوایل کار بود برای اینکه در آنها نفوذ کند و سپس آنها را هدایت نماید. ولی در انتهای عمر وقتی دید نیازی به این کار نیست و اینها هم بدتر از آنند که هدایت پیدا کنند صریحا آنها را تکفیر میکرد و سپس میگوید «أنا أعرف بطریقته و عندی خطوطه فی ذلک». 👈 نکته ی جالبی که در این نوشته هست آن است که در ارتکاز ذهنی علامه مجلسی اساسا نمیشود کسی محدّث و عاشق روایات باشد و بتوان او را صوفی دانست! گویا در یک قضیه ی خارجیه ما با نقد نوعی تصوّف مواجهیم که علاقه ای با روایات و عرفان برخاسته از حدیث ندارد: «و اياك ان تظن بالوالد العلامة نوّر اللّه ضريحه انه كان من الصوفية و يعتقد مسالكهم و مذاهبهم! حاشاه عن ذلك! و كيف يكون كذلك و هو كان آنس اهل زمانهم باخبار اهل البيت عليهم السّلام و اعلمهم بها» 👈سابقا در بذل خاطر ۸۲۱ تذکر داده بودم که محدث بودن نسبت به داشتن فهمی عارفانه یا حکیمانه به روایات یا فهمی ظاهری یا متکلمانه یا فقیهانه لا بشرط است. ولی معمولا گمان میشود محدث بودن یعنی فهم ظاهری داشتن! لذا فهم فیض کاشانی و علامه مجلسی با وجود اشتراک در محدث بودن تفاوت بسیار دارد. 🔹انصاف آن است که مسأله جدّی تری از این توجیهات است. تألیفات مجلسی پدر آکنده از مواضعی است که نشانگر نگاهی همدلانه به وادی اهل معرفت و حکمت است. چطور میشود اینها برای تقیه و ارشاد باشد وقتی مکرر آن را در کتبی مانند روضة المتّقین و لوامع آورده و برای همیشه ثبت نموده است. نامه های انتقادی ملا محمّد طاهر قمّی عالم برجسته زمان به مجلسی پدر در نقد ایشان و متّهم کردنشان به پیروی از ابن عربی و حکما مشهور است. 👈ایشان در پاسخ آن نامه ها بد گویی از اهل معرفت و حکمت را نهی کرده و خدمات مهم آنها را برای درک فضای دینی تثبیت میکند. اینها چیزهایی نیست که به سادگی بتوان از کنارش گذشت. 👈مثلا یکی از اذکار معروف صوفیّه که کاشانی در منازل السائرین برای حیات قلب آن را از مسلّمات اهل معرفت میداند این ذکر است که: «یا حیّ یا قیّوم یا من لا اله الّا أنت». مرحوم مجلسی پدر در روضة المتّقین میگوید من هم این ذکر را تجربه کردم و فهمیدم اهل معرفت درست میگویند: 📖«و قد جرّب القوم المداومة على ذكر (يا حي يا قيوم يا من لا إله إلا أنت) و جربته‏ أيضا، لكن كان أكثر ذكري (يا الله) مع إخراج غيره تعالى عن القلب بالتوجه إلى جنابه تعالى» ✔این تعبیر «جرّب القوم ...» برای آشنایان با فضای اسلامی به خوبی نشان دهنده ی آن است که ایشان نه تنها نگاه بدبینانه به اهل معرفت نداشته، بلکه به آنها خوش بین بوده و تداعی آن را دارد که خودش را هم یکی از آنها و پیروان آنها میداند. ایشان به نحو اکیدی دستور مراقبه و ذکر را راه سعادت انسان دانسته و در موضع دیگری از روضة المتّقین به وضوح با الهام گرفتن از بحث لطائف سبعه‌ی عرفا، دین را برای رساندن انسانها به مرتبه ی فنا و مراحل بعد از فنا میداند. جمع آوری و بیان آنها مجال واسعی میطلبد. 👈در موضعی ذیل برخی احادیث مرتبط با چلّه نشینی «من أخلص لله أربعین صباحا» دستور العمل عرفانی خودش را ذکر کرده و از این موضوع گله میکند که در این چهل سالی که مشغول هدایت مردم شده بیش از صد هزار را هدایت کرده ولی هنوز یک نفر را نتوانسته با این روش عرفانی پرورش دهد. 👈در ادامه این را به دلیل وسوسه شیطانها میداند؛ چون شیطان میداند این صراط مستقیمی است که چهل روزه جواب میدهد لذا نمیگذارد افراد به این روش نزدیک شوند! دیگر از این واضحتر چه بگوید؟! 📖«و لما كان هذا الطريق أقرب الطرق إلى الله تعالى كان معارضة النفس و الشياطين الظاهرة و الباطنة فيه أشد؛ فإنه لو اشتغل الناس جميعا بطلب العلوم لا يعارضونهم غالبا لأن الغالب في طلب العلوم حب المال و الجاه و العزة عند الخلائق‏ ⬇⬇⬇