👈به تعبیر برخی عزیزان جریانات اجتماعی مانند حرکت در اتوبان یا دور زدن تریلی است و اینطور نیست حالا که مثلا با کسی بیعت کردند بتوانند سریع دور بزنند و به پله ی نخست برگردند! نخیر حالا حالا دیگر باید بروند! جامعه حرکاتش با حرکات فرد فرق دارد! دیگر آبی بود که ریخته شد! 👈کسی که با دنیای سیاست آشنا باشد درکهایی از تاریخ و گزاره های آن دارد که دیگری اصلا آن را نمیفهمد! یک شامّه ی دیگری برای تاریخ فهمی پیدا میکند. حالا بحث از سیاست و تفاوت گزاره ی سیاسی با گزاره های دیگر خودش باید مستقل مطرح شود. 🔹برای بنده که زمانی تاریخ اسلام را بررسی میکردم درک این امر آسان است که اساسا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم در زمان خودشان چندان ثبات سیاسی در جامعه نداشتند! نوع تعامل صحابه و مردم با ایشان به خوبی این را برای کسی که با دنیای سیاست مقداری آشناست به شکل بدیهی ثابت میکند. وقتی در جنگ احد میفرماید در همین مدینه دفاع کنیم مخالفت میکنند! وقتی غنیمت تقسیم میکند مخالفت میکنند! بارها چیزی که میفرماید میگویند اگر وحیی در موردش نیامده بر آن نقد دارند! و... 👈اینها همه یعنی چالشهای بزرگ بر سر راه یک سیاستمدار! اصلا چنین شخصی میتواند به راحتی بگوید بعد از من حاکم شما فلانی باشد؟! خودش ثبات سیاسی قاطعی در جامعه هنوز ندارد. ثباتی که دارد عمدتا در ناحیه ی فردی و دینی و اخلاقی وحیانی است. 👈اصلا کسی که با عرصه ی سیاست آشناست دنبال این نیست که مثلا در سقیفه چه کسی راست گفت و چه کسی دروغ گفت! میداند منطق گزاره های سیاسی منطق صدق و کذب نیست! منطق اثر گذاری و کارکرد و پیامدها است. منطق حق و باطل است! منطق صواب و شیطنت است! یک حرف صادق میتواند از جنود شیطان باشد! کلمة حقّ یراد بها الباطل باشد. 👈باید دید در چه زمانی و با چه نیّتی و برای وصول به چه هدفی زده میشود. وقتی اینگونه حرفهای آنها را بنگرد میفهمد چه بازیگران قهّاری بوده اند! ماها خامیم و با عرصه ی سیاست چندان آشنا نیستیم. 👈وقتی چنین است اگر کسی میخواهد به خوبی و واقع بینانه کار کند باید ابعاد پنهان سیاسی ماجرای سقیفه را واکاوی کند! وقتی اینچنین شد دیگر آن استبعاد عامّه کنار میرود و در شأن صحابه هم اجحافی رخ نمیدهد! ✔باور این نکته هم برای اهل فهم دیگر دشوار نمیشود که اهل سنّت با همه ی اکثریّتی که دارند میتوان نطفه ی شکل گیریشان را اینگونه دانست: اکثریتی یک هویی فلته ای یک دفعه ای فریب خورده! اینقدر بی ریشه! 🔹از همین رو امیر المؤمنین علی علیه السلام در خطبه ی طالوتیه آنها را أمّت مخدوعه نامید! خیلی تحلیل سیاسی عمیقی در این تعبیر حضرت نهفته است! تا کنون در این مسأله اندیشیده ایم که فریب دادن و فریب خوردن یک جامعه چگونه است؟! ما عمدتا با دروغ و فریب فردی آشنا هستیم و درک درستی نداریم که چطور میشود در لحظات خاصی یک امّتی را فریب داد و برای همیشه منحرفشان کرد! 👈یکی از آنهایی که تحلیلی سیاسی زیبایی از انحراف امّت ارائه نموده مرحوم علامه طباطبایی در کتاب شیعه است. ایشان معتقد است که در صدر اسلام با رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رأی اکثریت توسّط عدّه ای دزدیده شد! این تعبیر ایشان هم تعبیر سیاسی عمیقی است. دزدیده شدن عقیده و رأی جامعه اساسا درکی سیاسی از ابعاد عمیق ماجراست. 👈همان مطلبی که عبّاس عموی پیامبر در شماتتش نسبت به امیر المؤمنین علی علیه السلام گفت که چرا وقتی گفتم بیا با تو بیعت کنم قبول نکردی و اکنون دیگر کار از کار گذشت و مبتلا به زیرکان سیاستمدار و نوابغ عرب شده ای: «قد مُنیت بدُهاة قریش». 👈حال که اجمالا با عمق پیوستگی مسأله ی انحراف امّت اسلامی از ولایت امیر المؤمنین با مسائل سیاسی آشنا شدیم میتوانیم بهتر درک کنیم که از آن طرف بسیاری از روایات و رفتارهای اهل بیت علیهم السلام نیز ماهیّت سیاسی داشت و باید در عالم خودش از آن صحبت کنیم و رمز گشایی کنیم. سکوت حضرت خیلی پیام سیاسی داشت. خروش فاطمی هم همینطور! حالا بحث از اینها دیگر مجال واسعی میطلبد. 👈خواستم بگویم هم تحلیل بسیاری از علمای ما از عوامل انحراف امّت و هم پاسخها و استبعاد علمای عامّه از آن عمدتا در فضایی بیرون از ابعاد سیاسی مسأله است. از همین رو معمولا به خوبی مسأله باز و باور پذیر نشده است. ان شاء الله در نوشته ی دیگری شاید توفیق شد این بحث را ادامه دادم ...