🎬نیروهای آسمانی او را در این مسیر طولانی کمک کرده و نوعی حفاظت شدگی برایش به وجود می آورند. نام این شخص برگرفته از نام یکی از داوران بنی اسرائیل در کتاب سموئیل «ایلای» نهاده شده و «کتاب ایلای» نیز همان انجیل است. 🎬در بین راه ۳۰ سال بعد از پایان تمدّن بشری به شهری کوچک میرسد که شخصی به نام «کارنگی» توانسته با هوش و اطلاعاتش از تمدّن سابق یک ریاستی بر جماعتی پیدا کند! ولی خوب فهمیده بدون داشتن کتاب مقدّس اساسا امکان تسلّط بر انسانها و افکار و اندیشه هایشان و پی ریزی یک تمدّن جدید و فرمانروایی را ندارد. 🎬از این روست که در به در به دنبال کتاب مقدّس میگردد تا با آن بتواند بر انسانها حکومت کند! از اینجاست که نبرد میان ایلای و کارنگی بر سر آخرین نسخه ی کتاب مقدّس شکل میگیرد تا آنکه در انتها ایلای موفّق میشود کتاب مقدّس را به نوعی به مقصد رسانده و آن را در کنار قرآن و تورات در قفسه ی تمدّن بشری قرار دهد. تا نوید شکل گیری تمدّن بشری دوباره شنیده شود. 🔹حالا این خیلی خلاصه بود و نکاتش را بیان نمیکنم تا اگر کسی دوست داشت خودش ببیند. چالش اصلی فیلم این است که آیا دین آسمانی عامل جنگ و کشتار است یا عامل صلح و تشکیل تمدّن؟! یک تضادّ جالبی در این زمینه تصویر شده است. شعار اصلی فیلم این است که: همه می‌کشند تا آن را به‌دست آورند، او می‌کشد تا از آن حفاظت کند. 👈حالا برداشت خودم را از این فیلم بیان میکنم. ممکن است بخشی از آن شخصی باشد ولی در هر حال بیگانه از فضای فیلم نیست. تا اندازه ای فیلم متن بازی هم دارد و قابلیت تفسیرهای متعدد را دارد. به شکل محتاطانه ای موضع صریحی و نهایی سعی میکند نگیرد. 👈گویا فیلم اینگونه القاء میکند که اصلا دین یک پدیده ای است که ذاتش به گونه ای با پدیده ی قدرت و سياست در عمیقترین لایه ها و وسیع ترین لایه ها تنیده شده که جنگ و خون ریزی پیرامون آن امری طبیعی است. به خودی خود دلالتی بر خوب بودن یا بد بودنش ندارد. 👈خوبی دین الهی از جهتی این است که قابلیّت و ظرفیّت عجیبی برای شکل گیری تمدّن و انضباط دادن به انسانها را دارد. قدرت عجیبی به رهبران برای تنظیم مناسبات اجتماعی و بیرون آوردن آنها از حالت توحّش با متوجّه کردنشان به عالم غیب و مجازات الهی را دارد. 👈ولی بدی آن هم همین است که واقعا بسان یک سلاح بسیار بسیار مخوفی میتواند به دست طواغیت در آمده و بر آن بر انسانها حکومت کنند! ولی گویا پیام فیلم این است که این بدی امری عارضی است و به این برمیگردد که این دین به دست کاربران اصلی آن یعنی صالحان و ایلای ها سپرده شود و یا به دست دزدان فرصت طلبی مانند کارنگی ها! خود دین امری نیست که بتوان از آن گریزی داشت! 👈شاید مهمترین صحنه ی فیلم وقتی است که کارنگی شروع به بحث با ایلای میکند که چرا به کتاب مقدّس نیاز دارد؟! کارنگی در این فراز میگوید: 🎬«من کلمات مناسب برای کمک به اونها رو ندارم ولی اون کتاب داره! مردم به درستی میفهمند چرا اینجا هستند و دارند چیکار میکنند ...» 👈و در جای دیگری کارنگی به یکی از زیردستانش میگوید: 🎬«اون یک کتاب نیست! یک سلاحه ... سلاحی که درست قلب و ذهن افراد ضعیف و بیچاره رو هدف میگیره این به ما راه کنترل کردن اونها رو میده» 👈باز یکی از صحبتهای مهم که در متن این فیلم درخشش خاصی دارد آنجاست که ایلای برای دختری به نام سولارا در مورد خاطراتش از تمدّن قدیم میگوید که: 🎬«مردم بیشتر از چیزی که میخواستن داشتند! ما نمیدونستیم چی با ارزشه و چی نیست! ما چیزهایی که الآن مردم به خاطرش همدیگر رو میکشند مینداختیم دور!» 👈نکات فیلم کم نیست و هر کسی با دغدغه هایش میتواند بخشی از آن را بشوراند و به چشم بیاورد. مثلا شاید عینک دودی و خط بریل و کوری نشانه ی پیام آسمانی بودن این کلمات نورانی است که جز با وحی و بریدن از این دار ظلمت قابل دسترسی نیست. ⚪آنچه برای خودم مهمتر بود این بود که این فیلم خیلی زیبا تا اندازه ای این حقیقت را به چشم آورده بود که اگر از انسان پیام انبیاء الهی و توجّه به خدا گرفته شود حیوانی درنده بیش نیست! انسان یک نفس دارد و یک فطرت و این فطرت با این کلمات نورانی که در کتب انبیاء آمده بیدار و نورانی میشود. هر کجا اثری از نور و رأفت و محبّت دیده میشود اثری از آن نور است. 👈ما چون این کلمات را زیاد شنیده ایم برایمان عادی شده ولی اصلا عادی نیست. در آن توحّش محض بی تمدّنی کمترین آیات کتاب آسمانی مانند خورشیدی درخشان قلبهای انسانها را تکان میدهد و میفهمند این از عالم دیگری درخشش دارد. انسانها را بیدار میکند! 👈اگر امروزه نوری در عالم هست اثر همین نورهاست حتّی در زندگی بی دین ترین انسانها! وقتی دعای سفره را ایلای به سولارا آموخت که: «خدای بزرگ بابت این غذا از تو متشکّریم ... آمین» ⬇⬇